eshtadan | Unsorted

Telegram-канал eshtadan - اشتادان Eshtadan

621

نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24

Subscribe to a channel

اشتادان Eshtadan

💠کوه خواجه سیستان شاهکاری از معماری دوره اشکانیان💠



🔴کوه خواجه در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی شهر زابل در استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته است و آن را کوه اشویدا به معنی ابدی یا کوه رستم نیز مینامند. این کوه حدود ۹۰ متر بالاتر از دشت پیرامون خود است و در گذشته به صورت جزیره ای کوچک در دریاچهٔ هیرمند بود که تنها راه دسترسی به آن کشتی بود.(۱)


🟠اشکانیان بر فراز این کوه دژی ساختند که بعدها در دوره ساسانی بازسازی شد و گسترش یافت در بالاترین نقطهٔ کوه بقایای دژی خشتی وجود دارد که مردم بومی آن را قلعهٔ کک کهزاد مینامند. ولی بزرگترین و مهمترین بنای این کوه در مرکزی یا قلعه سام است که به احتمال زیاد محل زندگی فرمانروای شهر بوده است. این دژ تالار سراسری، حیاط مرکزی آتشکده و اتاق های گوناگون دارد.


🟢 در گذشته دیواری گرداگرد در وجود داشته که امروزه بیشتر بخشهای آن از بین رفته است. بیشتر بناهای این در از خشت ساخته شده ولی در برخی بخشها سنگ و آجر نیز به کار رفته است و دیوارهای داخلی بناها را با گل، کاهگل و گچ پوشانده اند با ارزش ترین آثار هنری کوه خواجه نقاشی های دیواری زیبایی است که امروزه تنها بخش کوچکی از آنها باقی مانده است.(۲)

📚منابع

📕۱.اشکانیان فرمانروایان فراموش شده، محسن جعفری، ۱۴۰۲، ص ۱۰۵ و ۱۰۶

📙۲.تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستان شناسی، ارنست هرتسفلد، ۱۳۵۴، ص ۱۲۱

🌹@HistoriumClub🌹

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔰به مناسبت ۲۰ مرداد صدوششمین سالروز تولد عباس زریاب‌خویی؛
مشتری پروپاقرص کتابفروش‌های دوره‌گرد

🔸عباس زریاب خویی: هرگز دیده نشده بود که کسی پول پدرش را بردارد و کتاب بخرد در شهر ما یک کتابفروش معتبر بیشتر نبود و نام مدیر آن میرزا عبداله سنائی بود آن مرحوم با من همراهی داشت و کتاب‌هایی را که تازه وارد می‌کرد به من نشان می‌داد و قرض می‌داد. کتابفروش‌های دوره گردی نیز بودند که کتاب‌های کهنه را از خانه‌ها گرفته و می‌فروختند. من مشتری پروپاقرص آنها نیز بودم اما کتاب‌ها بیشتر دینی و حکایات و قصص و داستان‌های دینی بود.

🔸بچه‌های هم‌سال من کتاب‌های مرا که همیشه بغل و جیب‌های من از آن پر بود، می‌گرفتند و پاره می‌کردند و به جوی آب می‌انداختند هیچکس مرا تشویق نمی‌کرد حتی معلمان من نیز مرا مسخره می‌کردند. من در مسائل تاریخی و ادبی و اجتماعی اطلاعاتی بیشتر از آموزگاران پیدا کرده بودم و سر کلاس به اصطلاح مچ ایشان را می‌گرفتم و این بر کینه و بغض ایشان می‌افزود. از کتاب‌هایی که در آن زمان خواندم ترجمه‌های داستان‌های تاریخی اسلام، تألیف جرجی زیدان بود که بر اطلاعات تاریخی من افزود. ناسخ‌التواریخ و منتظم ناصری و کتاب‌هایی از این قبیل را در سال‌های ده تا سیزده سالگی خوانده بودم.


🔸اما کتاب‌هایی که در روح من اثر زیاد گذاشت یکی کتاب‌های درسی تاریخ و جغرافیای مرحوم عباس اقبال بود که برای دبیرستان‌ها نوشته بود. دیگر کتاب احوال و آثار رودکی تألیف مرحوم سعید نفیسی بود که من آن را در دوازده سالگی با ولع تمام خواندم و خواندن آن شوق به تاریخ و دنیای قدیم را در من برانگیخت. کتاب سخن و سخنوران بدیع‌الزمان فروزانفر نیز در همان ایام به دستم افتاد و من از داوری نو و نقد نوی که در آن کتاب درباره شاعران قدیم زبان فارسی بود شگفت‌زده شدم و مطالب زیادی از آن کتاب آموختم. من هرگز سر درس‌های مرحوم فروزانفر حاضر نشده‌ام و از این نعمت و فرصت محروم مانده‌ام اما چنانکه در حیات آن مرحوم، مکرر به خودش گفته بودم خود را شاگرد او می‌دانم و همیشه به روانش درود می‌فرستم. مطالبی که در آن کتاب در باره فردوسی و فرخی و ناصر خسرو و خاقانی خوانده‌ام چنان ایجاد لذت معنوی در من کرده است که هرگز فراموش نمی‌کنم.

@ibna_official

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔰 25 کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!

📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/lyuhLlsO2HM1MTVk

🔍 یه کانال عالی پایینه، همین حالا ببین!👇

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

💥به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت

✍️
#علی_مرادی_مراغه‌ای


✅امروز یکی از درخشانترین روزهای تاریخ ماست. روزی که مردم مشروطه گرفتند...
غالبا پرسیده می‌شود چرا مشروطیت ناکام ماند؟!
من می گویم چون مشروطه چندین دشمن کوچک داشت اما یک دشمن بزرگ!
مشروطه بر دشمنان کوچکش مانند محمدعلی شاه، شیخ فضل الله، امیر بهادر و... پیروز شد اما عاقبت از آن دشمن بزرگش شکست خورد، این دشمن بزرگ همانا فرهنگ سیاسی عقب مانده بود!

♦️وقتی مظفرالدین شاه خواست فرمان مشروطیت را امضا کند کثیری از رذلترین افراد مانند امیر بهادر وزیر دربار اطرافش را گرفته مخالف بودند امیر بهادر گفت: اگر مشروطه بدهید خودم را خواهم کشت!...
مظفرالدین شاه به آنها توجه نکرد و داد!
اما بزرگترین مشکل این بود که آن مردم نمی‌دانستند چه گرفته‌اند؟!
پس، آنچه گرفته بودند نتوانستند نگه دارند، مدام می‌لغزید و از دست شان می‌افتاد و سرانجام نیز سر از دیکتاتوری رضاشاه درآوردند!.
برای روشن شدن آن بزرگترین دشمنی که مشروطه ایرانی از آن شکست خورد دو حکایت می‌آورم.

♦️حکایت اول:
در آن زمان، هيچ مدرسه دخترانه نبود زنان فرانسوی، یک مدرسه دخترانه در تهران(دروازه قزوين) باز کردند كه به «ژاندارك» معروف شد و برای تحصیل دختران ارمنی ایرانی بود...
وقتی شرایط تحصیل دختران در تهران چنین بود اوضاع شهرستانها را حدس بزنید...!
در آستانه مشروطه، زنان مبلغ انگليسی در یزد، يك درمانگاه زنانه برپا كرده و کنار آن، يك مدرسه سه كلاسه نیز ساختند كه به دختران زرتشتی آموزش دهند، نایب الحكومه يزد كه آدم روشنی بود خواست دخترانش خواندن و نوشتن یاد بگیرند، آنان را مخفيانه و با پوشش چادر به مدرسه انگليسيها فرستاد؛ اما اندکی بعد، وقتی قضیه برملا شد مردم يزد شوریدند و چنان خشمگین بودند که بازار را تعطيل و آشوب بزرگی راه افتاد...
نايب الحكومه در اوضاع خطرناک، از ترس جان به تهران گريخت و خانواده اش نیز در يزد مخفی و سپس راهی تهران شدند... مدرسه دخترانه انگليسی نیز منحل گردید»
(سیروس سعدونديان، اولين‌های تهران... صص۳۲۸الی۳۳۰)
بقول ایرج میرزا:
ایمان و امان به سرعت برق می‌رفت که مومنین رسیدند...!

♦️حکایت دوم:
در زمان مشروطه، روزنامه حبل‌المتین مطلبی نوشته با عنوان «واقعه عبرت انگیز»:
«حاجی میرزا ابراهیم نام که در قزوین دوافروش بود صبح جمعه وفات کرد، خانواده‌اش می‌روند پی غسال. چون حاجی مزبور شخص وطن‌پرست و غالب اوقات تواریخ و کتب و روزنامه میخوانده، بخاطر این، بعضی به او تهمت می زدند که بابی است.
به خاطر این، غسال میرود خدمت یکی دو نفر از آقایان علما که چه می‌فرمایید؟ آقایان اجازه دادند که اگر نزد تو اقرار به بابی نکرده غسل او تکلیف تو است غسال مشغول می‌شود اما در این بین، سیدی می‌آید و می‌گوید که حاج سیدجمال مجتهد فرموده این مرده را نباید بشویی، بابی است و نجس می‌شوی و سایر مرده‌های مسلمانان را هم نجس می‌کنی.
غسال بیچاره هرچه میگوید من سوال کردم آقایان علما اجازه دادند برای شستن. اما نشد. حاج سیدجمال مجتهد هم در بیرون مشغول جمع آوری عوام بوده که بیائید و نگذارید نعش را بردارند.
تا ظهر مرده بیچاره زمین بود، چون تحریک باعث شد کسی نیاید نعش را حرکت بدهد. مقصود این بود که پولی بگیرند تا مانع نشوند. اما چون صاحب مرده، سرپرستی نداشتند، مقصود را نفهمیدند، عاقبت فرستادند چهار حمال آمده، چهار تومان به آنها دادند که نعش را حرکت بدهند، سید موصوف اظهار کرد که آقا فرمودند این مرده را نباید در شهر بشویید، ببرید بیرون شهر. بازهم حضرات نفهمیدند مقصود از این مذاکرات گرفتن پول است. همین‌که نعش را حرکت دادند اطفال را تحریک کرده بنای فحش دادن گذاردند، حمالها را هم چون تحریک کرده بودند حمالها نیز قدم به قدم، نعش را زمین انداخته، به نعش فحش زیادی می‌دادند و دو مرتبه نعش را برمی‌داشتند.
با این وضعیت، نعش را بردند بیرون شهر.
آقا در تهیه جمعیت بود که مبلغی بگیرد چون به مقصودش نرسید مردم را تحریک کرد در بیرون شهر مرده را از دست خانواده اش گرفته به درخت تکیه داده اول کبریت زدند، زلف و ریشش را آتش زدند و بعد نجاست آوردند به تمام سر و صورت و بدنش مالیدند، سپس حدود ۳۰۰ تن عوام سنگ بارانش کردند و نگذاشتند دفن شود، همینطور مرده را انداخته به شهر آمدند، کسی جرأت نکرد که میت را دفن نماید!
از هیچکس صدا نیامد که در کدام دین با مرده اینطور رفتار کنند، ولو کافر باشد.
مردم هم از ترس نرفتند دفن نمایند. شب در بیابان، مرده بدون کفن مانده سگها آمده قدری از بدنش را خورده...»
(روزنامه حبل‌المتین، ش ۴۶، ۴ جمادی‌الثانی ۱۳۲۵)


⏹️این جامعه گویا سر تعادل ندارد! حکایتش قیر و قیف است، گاه شاه می‌دهد مردم نمی‌خواهند، گاه مردم می‌خواهند و شاه نمی‌دهد...!


🛫 @Ali_Moradi_maragheie


🖇 ویدیو پیوست : ورود روشنفکری به ایران


#هفته_مشروطیت


🆔
@XeradsarayeFerdosiYazd

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#جلال_خالقی_مطلق:
شاهنامه در واقع ترجمۀ لفظ به لفظ خداینامه است

شاهنامه در واقع ترجمۀ لفظ به لفظ خداینامه است. چون خداینامه در زمان فردوسی معنی خداینامه می داد و معنی شاه را از دست داده بود. عنوان کتاب شاهنامه بوده و در مقدمۀ ابومنصوری، در پایان می گوید و این کتاب را شاهنامه نامیدم و پیش از مقدمۀ ابومنصوری هم شاهنامۀ ابوالموید بلخی هم به نام شاهنامه بود و پیش از او هم شاهنامۀ مسعودی مروزی را داشته ایم که نامش شاهنامه بود. بنابراین «شاهنامه» نام کهن تری است.

🔹در پاسخ به این پرسش که چگونه شد که «نامۀ نامور» به «شاهنامه» تغییر نام داد؟
@shahnamehpajohan⁣⁣⁣⁣

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

📚رونمایی کتاب

هفتمین آیین رونمایی کتاب در شهرستان خوروبیابانک

📕 قرار مهتاب، پژوهشی در خواب ترانه های کویر و دوبیتی های مردمی خوروبیابانک، تألیف ادیب و پژوهنده گرانمایه: محمود  میرزادی، رونمایی می‌شود.
🔸زمان: سه شنبه ۱۴ امرداد ۱۴۰۴ خورشیدی
🔸مکان: خوربیابانک، تالار اجتماعات فرمانداری شهرستان خوروبیابانک.

/channel/eshtadan
/channel/hatefTa

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔰 25 کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!

📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/qV5WVnPmWEJkZGM8

🔍 یه کانال عالی پایینه، همین حالا ببین!👇

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ نهم مردادماه سالروز درگذشت جلال ستاری

از زمان دارالفنون تا حالا هیچ چیزی بااهمیت‌تر از فرهنگ ایران‌زمین برای من نبوده است و نیست. اگر ما یک وقت یک جایی حرفی برای گفتن داشته باشیم آن مطمئناً علم و صنعت نیست، بلکه فرهنگ است. به اعتقاد من چیزی که از ما در دنیا مطرح است فرهنگ ماست، شعر است، موسیقی ماست، حافظ و سعدی و مولاناست. عرفان ماست.
آن چیزی که متأسفانه گویی هنوز به آن توجه نداریم این است که اول باید ملی باشیم و بعد بین‌المللی. ولی گویی ما می‌خواهیم از جهانی شدن شروع کنیم و این نمی‌شود. اول باید خودمان باشیم. خیام، فردوسی، حافظ، مولانا ... نیامدند برای جهان بنویسند، برای ما نوشتند. اینها اول حافظ شدند، خیام شدند، فردوسی شدند، سعدی شدند، بعد اروپا را تسخیر کردند. اما توجه من به سنت و آیین و فرهنگ خودم توجه شیئی موزه‌ای نیست و همیشه گفته‌ام که باید اینها را نو کرد. به عنوان مثال البته تعزیه را به صورت تعزیه باید حفظ کرد، ولی باید ببینیم چگون ممکن است تعزیه را دستاورد کار نوی کرد.
این است که وقتی بنده به این مسائل فرهنگی توجه می‌کنم به خاطر این است که اعتقاد راسخ دارم به اینکه اگر ایران در حال حاضر در جایی حرفی برای گفتن داشته باشد هنوز فرهنگ غنی آن است، اما متأسفانه نوآوری‌های ما و ابتکارات ما در زمینۀ فرهنگی نسبت به توانایی فرهنگ ما بسیار ضعیف است.

جلال ستاری

«گفت و گو با جلال ستاری»، علی دهباشی، بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۴، شمارۀ ۴۱، ص ۲۸-۳۰

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‌🔘 ایران | ایران‌شناسان

🌀 زنی که یک زبان ناشناخته را زنده کرد

🌀 نبودن بدرالزمان قریب، ایران‌شناس و کارشناس زبان‌های باستانی پنج‌ساله شد؛ زنی که یک زبان ناشناخته در ایران را بازشناساند.

هفتم مرداد سالروز درگذشت بدرالزمان قریب است؛ او متولد سال ۱۳۰۸ در تهران بود که در سال ۱۳۹۹ در ۹۱ سالگی دنیایش عوض شد. خانواده بدرالزمان قریب همه فرهنگی بودند و او نیز، به تبع سایر افراد خانواده، با جدّیت تمام به تحصیل رو آورد و دیپلم طبیعی خود را از مدرسه نوربخش گرفت. به دلیل بیماری چشم، مدتی از تحصیل بازماند. پس از مداوای چشم، رشته ادبی را دنبال کرد و پس از اخذ مدرک دیپلم ادبی وارد دانشکده ادبیات شد.

قریب ایران‌شناس، کارشناس زبان‌های باستانی و سغدی‌دان بود. او در دانشگاه در محضر استادانی چون ابراهیم پورداوود، بدیع‌الزمان فروزانفر، محمد معین، عبدالعظیم قریب، جلال‌الدین همایی، ذبیح‌الله صفا و پرویز ناتل ‌خانلری حضور داشت. مدرک لیسانس زبان و ادبیات فارسی خود را از دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۶ گرفت و بعد هم برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد و در رشته‌ زبان‌شناسی دانشگاه پنسیلوانیا و مطالعه‌ زبان‌های ایرانی، در حوزه‌ ادبیات پارسی میانه و باستان ادامه تحصیل داد. او در محضر مارک دِرسْدِن، زبان سُغدی آموخت و پیش پروفسور نورمن براون و پروفسور والدز و جرج کامرون و پروفسور هنینگ، زبان سانسکریت و آواشناسی و زبان‌شناسی هندواروپایی را فراگرفت. او در سال ۱۳۴۴ در دانشگاه پنسیلوانیا، با راهنمایی پروفسور مارک دِرسْدِن، از رساله دکتری خود با عنوان «تحلیل ساختاری نظام فعل در زبان سُغدی» دفاع کرد. در سال ۱۳۴۴ به ایران بازگشت و شروع به تدریس در دانشگاه شیراز کرد. قریب تدریس خود را در دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۰ شروع کرد و در همان سال به مقام استادی رسید. او همچنین به عنوان استاد مدعو از سوی دانشگاه هاروارد و یوتای آمریکا دعوت شد.

بدرالزمان قریب پس از بازنشستگی به عضویت پیوسته و مدیریت گروه زبان‌های ایرانی در…

🔸نقل از کانال تلگرامی جهان ایرانی

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔸🔸دکتر جلال خالقی مطلق از رعایت کپی رایت در شاهنامه می گوید:

امانت‌داري داراي دو بخش است؛ يكي آن‌كه هر جا كه مربوط به گزارشات مأخذ خودش بوده، تغييرشان نداده و با رعايت امانت در يك سخن رفيع و والا پرورانده است و ما امروز مي‌توانيم از اين صفت بالاي شاعر ملي خود بياموزيم كه آن‌چه از ديگران مي‌گيريم، با امانت نقل كنيم. ديگر آن‌كه وقتي در جايي از جهان سخني به اثبات مي‌رسد، به سادگي نمي‌توان در آن تغيير داد؛ بلكه ما بايد داراي دلايل محكم باشيم.

فردوسي هم مي‌توانست بيت‌هاي دقيقي را عوض كند؛ اما نكرد.  وجه دوم امانت‌داري او، رفتار فردوسي با دقيقي است، كه آغاز شاهنامه با اوست و اگر او از هزار بيت دقيقي نام نبرده بود، ما نمي‌فهميديم و فكر مي‌كرديم اين بيت‌ها متعلق به زمان جواني شاعر است، و فردوسي اين كار را انجام مي‌دهد.

حالا مي‌بينيم در زماني كه كپي‌رايت هست، در ميان ما كساني هستند كه اثر ديگري را، به نام خود درمي‌آورند و اين بزر‌گداشت‌هايي كه ما مي‌گيريم، اگر بدون آموختن از سجاياي شاعر بزرگ ملي‌مان باشند، به هيچ كجا نمي‌رسد.

/channel/ghotbeelmiferdowsi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ ‍ «زبان فارسی و هویت ایرانی»


زبان فارسی جزو بسیار مهمی از هویت ایرانی است.
زبان فارسی وسیلهٔ تفاهم و گفت‌وگو بین اقوام مختلف ایرانی است. یک گیلک با یک کرد و یک آذربایجانی با یک بلوچ به زبان فارسی صحبت می‌کند.
در دنیا کم‌تر زبانی را می‌شناسیم که در آن آثاری چون شاهنامهٔ فردوسی، رباعیات خیام و غزلیات سعدی و حافظ و مولوی به وجود آمده باشد. در صدر این آثار شاهنامه قرار دارد که بزرگ‌ترین یادگار ادبی ماست. محمدعلی فروغی می‌نویسد اگر بر من ایراد نمی‌گرفتند می‌گفتم شاهنامه بزرگ‌ترین یادگار ادبی نوع بشر است.
زبان فارسی که در حال حاضر زبان رسمی سه کشور است، در قرون گذشته زبان بین‌المللی به شمار می‌رفته و از اقصای هندوستان تا جنوب شرقی اروپا زبان ادب و زبان فرهیختگان بوده است.
پادشاهان گورکانی هند به زبان فارسی صحبت می‌کردند و معروف‌ترین کتاب لغت فارسی به‌وسیلهٔ یک تبریزی در هند تألیف شده است.
سلیمان قانونی معروف‌ترین پادشاه عثمانی به فارسی غزل می‌سرود و محبی تخلص می‌کرد.
در بالکان زبان فارسی آن‌قدر مورد توجه بود که برای آثار فارسی مثل بوستان، گلستان، مثنوی و غزلیات حافظ به زبان ترکی شرح نوشته‌اند.
ابن بطوطه جهانگرد معروف مراکشی که به چین سفر کرده بود می‌نویسد در چین شعر سعدی را به آواز می‌خواندند.
اهمیت دیگر زبان فارسی، تداوم آن در طول تاریخ است و به قول دکتر معین تداوم زبان فارسی تداوم فرهنگ را میسر می‌سازد. خوش‌آوایی و لطافت زبان فارسی دلیلی دیگر برای اهمیت زبان فارسی است.

دکتر حسن انوری

#زبان_فارسی
#هویت_ایرانی
#دکتر_حسن_انوری
#خردسرای_فردوسی

@kheradsarayeferdowsi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

امردادگان خجسته باد

جشن #امردادگان هر سال در روز هفتم امرداد در  گاهشماری کهن ایران و سوم امرداد در  سالنامه کنونی، برگزار می‌شود.

در بندهش پهلوی می‌خوانیم:

امُردادِ بی‌مرگ، سَروَرِ گیاهانِ بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمهِ گوسفندان را افزاید؛ زیرا همهِ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند. به فِرَشکردِ [/ نوگردانیی ِ جهان و زندگی در پایان ِ کار ِ جهان به سالاریی ِ سوشیانت، رهاننده‌ای از تبار ِ زرتشت]، نیز «انوش» [/ خوراک ِ بی‌مرگی] را از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه
امُرداد [از او] آسوده یا آزَرده بُوَد…


هریک از فروزه‌های دوازده‌گانه که جشن‌های هم‌نامی‌  روز و ماه برایِ گرامی‌داشتِ آن‌ها برگزارمی‌شود، گلِ ویژه‌ای دارد. گلِ ویژهِ امُرداد، سوسن آزاد (= زنبق) است.

بن‌مایه:
گزارشِ دکتر مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیرِ ایران، چاپ یکم، ص ۱۱۷).
فرهنگ دهخدا.

🛫 @historyandmyths

🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

🔸/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔸🔸زبان پیش از آنکه "هویت" باشد، "فرایند" ودر بستر زمان و مکان جامعه، نیاز و تماس زبانی شکل می‌گیرد و دگرگون می‌شود.

🔸 یکی از آسیب‌زننده‌ترین رویه‌های سال‌های گذشته در فضای عمومی و مجازی، فروکاستن زبان‌شناسی به ابزاری برای روایت‌سازی‌های قوم‌محور، جعل هویت‌های زبانی و تلاش برای اثبات ادعاهایی ا‌ست که هیچ ریشه‌ای در واقعیت ندارند.

🔸در این روایت‌ها، زبان، نه یک پدیدهٔ تاریخی-اجتماعی ریشه‌دار و همراه با تحولات پیچیده، بلکه شناسنامه‌ای ثابت، تمامیت‌خواه و همیشگی فرض می‌شود که باید آن را به همه‌چیز و همه‌جا، از تمدن‌های چند هزارساله گرفته تا ملت‌های گم‌شده یا سرزمین‌های دور، تعمیم داد؛ با این رویکرد، زبان‌شناسی تنها در صورتی پذیرفتنی می‌شود که روایت قوم‌محور مطلوب را تأیید کند و اگر نکند، به آن بی‌اعتماد می‌شوند یا حتی با آن دشمنی می‌ورزند.

🔸اما حقیقت این است که زبان‌شناسی نه ابزار هویت‌سازی است و نه مأمور حفظ غرور قومی. زبان‌ها، مانند گونه‌های زیستی، دگرگون می‌شوند، از هم می‌گسلند، در هم می‌آمیزند و در گذر زمان، چنان تغییر می‌کنند که گاه پیوندهای دیرینه‌شان فقط از خلال بررسی‌های دقیق علمی شناسایی‌شدنی است.

🔸🔸همسانی‌های سطحی میان زبان‌ها، به‌ویژه در واژگان یا آرایش واژگان، هرگز به‌تنهایی نمی‌توانند نشانهٔ خویشاوندی زبان‌ها باشند. دانش زبان‌شناسی بر نظامی از تطابق‌های آوایی سامان‌مند، قواعد ریشه‌یابی و تحلیل تاریخی ساختارها استوار است؛ چیزی بسیار فراتر از چند واژهٔ همسان یا ساختار نحوی مشترک، استوار است.

🔸زبان، پیش از آن‌که "هویت" باشد، "فرایند" است و در بستر زمان، مکان، جامعه، نیاز و تماس زبانی شکل می‌گیرد و دگرگون می‌شود. آنچه امروز «زبان ما» نامیده می‌شود، برآمده از هزاران سال دگرگونی و آمیختگی‌ست، نه اثری یکنواخت، خالص و بی‌تغییر.

🔸زبان‌ها نه برتر از هم‌ هستند، نه نجیب‌تر و نه اصیل‌تر. چنین توصیف‌هایی نه علمی‌ هستند و نه بی‌طرفانه. همهٔ زبان‌ها به‌یک‌اندازه پیچیده، توانمند و سزاوار شناخت‌ هستند، چه زبان جهانی باشد و چه زبان گروهی کوچک با چند ده گویشور.

🔸با این‌همه، برخی جریان‌ها می‌کوشند با روایت‌سازی‌های ساختگی، زبان‌های باستانی را به هویت امروزی خود منسوب کنند؛ زبان‌هایی مانند سومری، ایلامی، اتروسکی، سکایی، اورارتویی یا حتی زبان‌های چین باستان. هدف این روایت‌ها، نه کشف حقیقت علمی، بلکه ساخت نوعی شکوه خیالی‌ست؛ تلاشی برای جا زدن یک هویت به‌عنوان ریشهٔ همهٔ تمدن‌ها و زبان‌ها.

🔸این روایت‌ها، اگرچه در ظاهر «هویت‌مدار» به‌نظر می‌رسند، اما در واقعیت، با تحریف تاریخ و علم، به هویت‌های واقعی آسیب می‌زنند. آن‌که از زبان مادری (!) خود دفاع می‌کند، باید آن را آن‌چنان که هست بشناسد و دوست بدارد، نه آن‌چنان که می‌خواهد باشد.

🔸زبان‌شناسی با همهٔ ابزارهای دقیق و نظریه‌های در حال تحولش، تلاشی ا‌ست برای درک مسیرهای مهاجرت، تماس‌های فرهنگی و دگرگونی‌های زبانی، نه برای اثبات برتری و نه برای تصاحب گذشته.

🔸🔸شناختِ علمی، تنها راهی‌ست که ما را از استوره‌های قوم‌محور و تخیلات هویتی گذر می‌دهد و به حقیقت پُررنگ‌تر، انسانی‌تر و چندصداترِ زبان‌ها می‌رساند.

#خورشید_صبوری

@beyondlinguistics

🔸/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

.
مدیریت آب
و شبکه بزرگ و فنی آبیاری در ایران باستان


۲۹ تیر ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی

به این زمانه که اداره آب در ایران ناکام شده و کمبود آب و دیو خشکسالی میهن و مردم را در چنبره خود گرفته جا دارد یادی شود از مدیریت آب در ایران باستان که زمین‌های پهناور خشک را در میان‌رودان آباد کرد. نوشتار زیر از این باره سخن می‌گوید:


ایرانیان از روزگاران کهن، شاید از هفت سده پیش از ساسانیان و تا انجام آن سلسله، در کشاورزی و آبیاری زمین­‌ها کارهای شگرف کرده بودند. آنان از روی آزمودگی پی به نهاد سرزمین میان­رودان برده و دریافته بودند که آن سرزمین شیبی از شمال به جنوب و از باختر به خاور دارد. دریافته بودند که هر بار آب در این سرزمین برآید زمین­‌های بسیاری به زیر آب رفته و کشت و برز و زمین­‌های بارور نابود می­‌شود.
به روزگار ساسانیان چون تیسپون، نشستگاه شاهنشاهی، در آن سرزمین بود بندها و آبراهه­‌ها یا کال­‌های زیادی کشیده بودند که شبکه آبیاری بزرگ و پیچیده­‌ای بود که، به نوشته دانایان روزگار، چنان شبکه آبیاری در دنیا دیده نشده است.
چنان بود که در زمان برآمدن آب، آن را به زمین­‌های خشک برگرداند تا هم جلو زیان­‌های آن گرفته شود و هم زمین­‌های خشک سیراب و بارور شود. ریزگان آن شبکه بزرگ آبیاری که دستاورد فکر مهندسی، ریاضی و ستاره­‌شناسی ایرانیان بود نیاز به نوشتن کتابی دارد.
آنچه از آن شبکه بزرگ و فنی آبیاری گفتنی است یکی این که نهری بزرگ ساخته بودند که در خاور میان­رودان و موازی دجله از زیر تکریت آغاز می­‌شد و پس از پیمودن مسیری بلند به شاخاب پارس می­‌ریخت.
هم به فرمان شاپور، شاهنشاه ساسانی، کالی بزرگ کندند که زیادی آب در مسیر هیت تا شاخاب پارس به آن می­‌ریخت و در انجام به شاخاب پارس می­‌پیوست. شاهنشاه فرموده بود تا در کران کال، دزها و پادگان­‌هایی ساخته بودند و سربازانی در آن نشیمن داشتند تا هر بار که قوم­‌های وحشی آهنگ تاخت و تاز به سرزمین­‌های ایرانی کنند جلو ایشان بایستند.
هم هر ماه که آب دریای پارس برمی­‌آمد و آب رودها را پس می­‌زد، آن کال و آن شبکه آبیاری نمی­‌گذاشت که آب رودها سر برود و کشت و برزها نابود شود.
ماموران اداره آبیاری دولت ساسانی از حساب گردش ماه آگاه بودند و می­‌دانستند که چه زمان فشار آب را در جوی­‌ها و در پشت بندها مهار کنند تا به کشتزارها نریزد و زیانکاری نکند.
چرخاب و دولاب از ابزارهایی بود که ماموران آبیاری دولت ایران ساخته بودند.
ایرانیان در آن دوران جابه­‌جای سرزمین میان­رودان را نامگذاری هم کرده بودند. هنوز هم نام­‌های پارسی ایرانی شهرها، رستاک­‌ها، رودها و نهرها برجاست. نام اروند، دجله یا تیگریس، که تیزرو و شتابان است از همین نام­‌هاست. نهروان که نهربان، نگه‌دارنده نهر است هم یکی دیگر از این دسته نام‌هاست. شهر آبادان را هم از آغاز اُوپاتان نامیده بودند که اُوبانان، نگه‌بانان آب است.

شبکه بزرگ و شگرف آبیاری ایرانیان در میان­رودان از زمان انجام ساسانیان و تازش عرب­‌ها از میان رفت. پس از آن دیگر نه کسی و نه دولتی پیدا شد که آرامشی بیابد و در پی نوسازی آن شبکه آبیاری برآید. آنچه به نام هورها در جنوب باختری ایران تا عراق است زمین­‌هایی است که روزگارانی با شبکه آبیاری فنی ایرانیان گردانده می­‌شد و کانون پیدایش تمدن شد.

ـ با بهره از:
ایرانویج. بهرام فره­‌وشی.
دوازده مقاله تاریخی. محمدعلی امام شوشتری.

/channel/dejnepesht4000


🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔰 20 کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!

📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/LrDRikn_H2M2NDE0

🔍 یه کانال عالی پایینه، همین حالا ببین!👇

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔥بهترین‌ها برای اهل مطالعه و تفکر!
📚 تاریخ، فرهنگ، هنر، ادبیات و...

🎓 این فهرست مخصوص شماست:
📌 /channel/addlist/y5-d1YwdqE05Nzk0

🔻این پایین می‌تونی بهترین کانال لیست رو ببینی!👇

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ بیستم مردادماه زادروز عباس زریاب خویی

زریاب وقتی از کتابی نام می‌برد و مرجعی را معرفی می‌کرد بی ادنی تردید آن کتاب را دیده بود و تا حدودی که مناسبت داشت بر مطاوی و مضامین آن وقوف داشت.
نخستین آگاهی‌های او در شناخت کتاب‌های فقه و اصول و بعضی دیگر از رشته‌های معارف اسلامی حاصل روزگار طلبگی او بود... زریاب با این‌گونه اندوختۀ کتاب‌شناسی به خوی رفت. پس از مدتی کوتاه به تهران آمد و توانست در کتابخانۀ مجلس شورای ملّی که یکی از مهم‌ترین خزانه‌های ناشناختۀ نسخه‌های خطی در آن زمان بود به آنچه دلپذیر خاطرش بود مشغول شود. آن کار فهرست‌نگاری نسخه‌های خطی مجموعه‌ای بود که از جانب سید محمّدصادق طباطبایی، رئیس وقت مجلس، به کتابخانه اهدا شده بود و کسی تا آن وقت به تجسس در آن‌ها نپرداخته بود. مجموعه‌ای بود بکر، اهمیت این مجموعه برای زریاب بیشتر در این بود که بسیاری از نسخ آن در رشته‌های علوم عقلی و مخصوصاً ریاضی و نجومی و منطقی بود و بسیاری از آن‌ها برای زریاب تازگی داشت.
زریاب شمّه‌ای از کار خود را که در آنجا انجام داد در مجلۀ دانش چاپ کرد. این دومین مرحلۀ توغّل زریاب در کار کتاب‌شناسی بود. همچنین زریاب با مجموعۀ امام جمعۀ خویی آشنایی گرفت. جز این توانست با توجه به فهرست‌هایی که مرحومان اعتصام‌الملک و ابن‌یوسف حدائق نوشته بودند و بیش از آن، با نگرش به فهرست‌های «ریو» و «بلوشه» و «اته» و «فلوگل» که در آن زمان سرمشق فهرست‌نویسی برای نسخ خطی اسلامی بود دامنۀ اطلاعات خود را گسترش بدهد.
مناسبت سومی که میدان شناخت زریاب را در زمینۀ کتاب‌شناسی افزایش داد آشنا شدنش با سیّد حسن تقی‌زاده بود و محمّد قزوینی. از این راه بود که چشم و گوشش به دنیای پهناور مطالعات شرق‌شناسی و کتاب‌های منتشرشده دربارۀ ایران و اسلام در زبان‌های اروپایی باز شد و به‌تدریج توانست اهمّ و اصول منابع غربی را بشناسد و بشناساند.

[نادره‌کاران، سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۱۱۲۵-۱۱۲۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔰 به مناسبت سال‌روز صدور فرمان مشروطه
ایران در این صدساله آزمایشگاه بزرگی بوده که شخصیّت‌ها در آن در بوته قرار می‌گرفتند، عدّه‌ای تا پای جان پافشاری می‌کردند ولی عدّه‌ی بیشتری در نظام ذوب می‌شدند. وقتی نگاه بر این صدساله می‌افکنیم و می‌بینیم که چه تعداد مردمِ گمنام و با‌نام جان یا هستیِ خود را بر سرِ نوعی آرمان، بر سرِ نامِ ایران، بر سرِ آیین و شرفِ انسانی گذاردند به این نتیجه می‌رسیم که این مردم هیچ‌گاه از ابراز علایمِ زنده بودن باز نایستادند؛ ولی در مقابل عدّهٔ زیادی بودند که نتوانستند اخلاق را که به نظر آنها موهوم می‌آمد در پای جاه‌طلبیِ خود قربانی نکنند!
مسائل ایران در این صدساله به قدری پیچیده بوده که اکثریّت عظیم مردم ترجیح می‌دادند که تماشاگر باشند، بهترین تدبیر را آن می‌دانستند که قدرتِ حاکمه را نسبت به خود بدبین نکنند ولو به آن اعتقاد نداشته باشند. فتنه، خُفته‌اَش اوْلیٰ!
مشروطه آمد تا مردم را در کار حکومت مداخله دهد ولی این کار به نتیجه نرسید. مردم طیّ قرن‌ها عادت کرده بودند که رعیّت باشند و حکومت را به حکومتگران بسپارند. تبدیل شدن «رعیّت» به «شهروند» می‌بایست هیأت حاکمهٔ مسئول داشته باشد و یک دورانِ دردناک را بگذراند که هنوز هم در حالِ گذراندن است.
#اسلامی_ندوشن
----------------
#روزها
@sarv_e_sokhangoo
---------------
@dr_eslaminodoushan

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

💥قانونِ بی‌یال و دم و اشکم...!

✍️علی مرادی مراغه ای


✅امروز ۱۴ مرداد ؛ سالروز صدور فرمان مشروطیت است.
نزدیک به ۱۲۰ سال پیش در حالی که بخش اعظم جهان، برده‌وار در زیر سلطه حکومتهای استبدادی می‌زیستند ایرانیان خود را آماده مترقی ترین جنبش تاریخ شان می‌ساختند، می‌خواستند دارای قانون باشند و از جامه مندرس رعیتی به در آمده، جامه فاخر شهروندی پوشند و دارای حقوق طبیعی گردند.
آنان مشروطیت را کسب کرده پیروز شدند و با هزاران امید، کعبه آمال خود را در زیر بالهای منحوسِ دو قدرت استعماری در بهارستان برپا ساختند...
اما سوال اساسی اینست که آیا به مشروطه و قانونی که می‌خواستند، رسیدند...؟!

♦️سالها قبل از مشروطه، عباس میرزا ملک آرا در خاطرات خود مینویسد وقتی ناصرالدین شاه از سفر فرنگ برگشت روزی همه ما را جمع کرد و گفت:
«در این سفر ملاحظه کردیم تمام نظم و ترقی اروپا به جهت این‌ست که قانون دارند. ما هم عزم خود را جزم کردیم که در ایران قانونی ایجاد نموده از روی قانون رفتار نمائیم. شما بنشینید و قانونی بنویسید و در این خصوص آنقدر اصرار کردند که از حد گذشت و هیچ یک از ماها نتوانستیم عرض کنیم که بند اول قانون سلب امتیاز و خودسری از شخص همایون است و شما هرگز تمکین نخواهید فرمود...»
بعد قرار می‌گذارند که بخشهایی از قوانین اروپا که مخالفتی با اسلام نداشته باشد ترجمه کرده بخش بخش در مجلسی بخوانند و تصویب کنند...
قرعه ترجمه نیز بنام عباس میرزا ملک آرا می افتد. او اولین بخش را ترجمه کرده و در مجلس وقتی میخواند به این بند میرسد که «افراد مجلس اعیان نباید کمتر از 32 ساله باشند»...
نایب‌السلطنه و امین‌السلطان سن شان چون کمتر بوده مانع می‌شوند و این بند را تغییر می‌دهند!
بندهای دیگر نیز که خوانده می‌شود افرادی دیگر ایراد می‌گیرد که نباید باشد:
«به غالب بندها ایراد گرفتند و اشخاصی که جز خوردن مال مردم، چیزی نمی‌دانستند... هر بندی که خوانده شد گفتند این بند نباشد»
(شرح حال عباس میرزا ملک آرا... ص۱۷۵ الی ۱۷۶)

و عباس میرزا ملک‌آرا می‌نویسد که ناراحت شدم و داستان مثنوی معنوی را خواندم که در قزوين، پهلوانی پيش دلاك رفت و گفت بر شانه‌ام عكس شيری را رسم كن. دلاك اولين سوزن را كه در شانه پهلوان فرو كرد. پهلوان از درد فریاد كشيد!.
دلاك گفت: بايد تحمل كنی.
پهلوان پرسيد: كدام اندام شير آغاز كردی؟
دلاك گفت: از دُم شير.
پهلوان گفت: دُم لازم نيست.
دلاك دوباره سوزن فرو برد پهلوان فرياد زد و پرسید: كدام اندام را می‌کشی؟
دلاك گفت: گوش شير است.
پهلوان گفت: اين شير گوش لازم ندارد، عضو ديگری را نقش بزن.
باز دلاك سوزن در شانه پهلوان فرو كرد، پهلوان فغان برآورد و گفت: اين كدام عضو شير است؟
دلاك گفت: شكم شير است.
پهلوان گفت: اين شير، سير است، شكم لازم ندارد...
دلاك عصبانی شد، و سوزن را بر زمين زد و گفت:
شیر بی‌ یال و دم و اشکم که دید؟ این‌چنین شیری خدا کی آفرید؟...

♦️اما برگردم به مشروطیت که پیروز شد، بر دشمنانش غلبه کرد، مشروطه خواهان شمال و جنوب تهران را فتح کردند، شیخ فضل‌الله را بردار کردند، محمدعلی شاه مستبد را راندند و احمدشاه را بر تخت نشاندند که همیشه بر مشروطه وفادار بود...

اما چرا بجای این که اوضاع سامان یابد هرج و مرج حاکم شد؟!
چرا آن «قانون» همچنان بی یال و دم و اشکم ماند!؟

♦️به نظرم، عباس‌میرزا ملک آرا در آنجا که بر ناصرالدین شاه خرده میگرفت و می‌نوشت:
«بند اول قانون سلب امتیاز از شخص همایون است و شما هرگز تمکین نخواهید فرمود...»
در واقع درست می‌گوید اما از چیزی به مراتب مهمتر که ریشه دردهاست غافل می‌ماند و آن خود مردم است که هر کدام یک شاهِ کوچک بودند!
به خاطر همین، پس از فتح تهران، دیگر هیچ دشمنی در مقابل مشروطه‌خواهان نمانده است الّا یک دشمن و آن خودِ مردم بودند با فرهنگ دیرینه استبدادی...!

به نظر می رسد جان کلام را #طالبوف بر زبان رانده است:
«ایران تاکنون اسیر یک گاو دوشاخ استبداد بود؛ اما بعد از این اگر اداره خود را قادر نشود، به گاو هزار شاخی دچار میگردد»
(آزادی و سیاست، طالبوف...ص۳۹)

از خود مولوی کمک بگیرم:
ای شهان کُشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون...



🛫 @Ali_Moradi_maragheie


🖇 ویدیو پیوست : انقلاب مشروطه ایران - نبرد برای آزادی


#هفته_مشروطیت


🆔
@XeradsarayeFerdosiYazd

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#جلال_خالقی_مطلق :


من معتقدم هر کسی که در شاهنامه مطالعۀ دقیق چند ساله بکند امکان ندارد که بگوید مأخذ شاهنامه شفاهی است. این از کجا آمد؟ ما در بسیاری از حماسه های جهان مأخذ شفاهی داریم. بعد تئوری پری و لورد دو محقق آمریکایی و حماسه های شفاهی حاضر را بررسی کردند گفتند که حماسه های کهن هم مأخذ شفاهی داشته است و این یک مکتبی شد و بعدها تبدیل به یک مذهب شد. این ها بدون اینکه شاهنامه را بررسی کرده باشند گفتند این ها همه شفاهی است. و حتی چون حماسه سرایان آدم های نابینایی بودند و با یک تار و سه تاری حماسه سرایی می کردند و حتی گفتند فردوسی در کوچه ها آواز می خوانده و یک نفر اشعارش را یادداشت می کرد! برای ما که با شاهنامه آشنا هستیم می دانیم چنین چیزی امکان پذیر نیست. متأسفانه در ایران چند تن از دوستان عزیز ما این تئوری را منتشر کردند در حالی که چنین چیزی وجود ندارد. حتی گفتند شاهنامۀ ابومنصوری هم وجود نداشته در حالیکه این شاهنامه هم در دیباچه سخن از او می گوید و ابوریحان بیرونی دوبار از شاهنامۀ ابومنصوری صحبت می کند. اطلاعات دقیقی که در مورد فرهنگ گذشتۀ ایران و تاریخ داده می شود در حماسه های شفاهی نیست. این ها اطلاعاتی است که از یک ماخذ نوشتاری به وجود می آید. شاهنامه یک منبع بزرگ فرهنگ تاریخ و فرهنگ تاریخ ایران پیش از اسلام است. چون از راه خداینامه و چند اثر نوشتاری دیگر به این دوره بازمی گردد. اصلا چگونه می شود که در داستان کاووس کشانی، در پایان، فردوسی از درازی داستان شکایت کند و این داستان شفاهی باشد؟!


@shahnamehpajohan

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔰درباره کتاب «تاریخ فرهنگی چیست؟» اثر پیتر برک؛
اشک‌ها و لبخندها در تاریخ

🔸امروزه تاریخ خواندن، تاریخ بوها، تاریخ اشک‌ها و لبخندها، تاریخ بازنمایی‌ها، تاریخ کتاب‌ها، تاریخ اندیشه‌ها و … نوشته می‌شود، تاریخ‌هایی که جوانب گوناگونی از زندگی گذشته را به ما نشان می‌دهد.


🔸ریشه‌های تاریخ‌نگاری فرهنگی را می‌توان به یاکوب بورکهارت و یوهان هویزینگا رساند. بورکهارت با نگارش کتاب فرهنگ رنسانس در ایتالیا (۱۸۶۰) یک مطالعه جامع درباره خلقیات و روحیات، زبان، ادبیات، دین، سیاست و "فضای روحی" ایتالیا در عصر طلایی رنسانس عرضه کرد.

🔸نوربرت الیاس با نگارش فرایند تمدن (۱۹۳۹)، گامی مهم در تاریخ فرهنگی برداشت. او با تاثیرپذیری از ماکس وبر و زیگموند فروید، به فرایند پیدایش فرهنگ شرم و خویشتن‌داری در آغاز عصر مدرن می‌پردازد.

🔸تاریخ اجتماعی هنر (۱۹۵۱) اثر آرنولد هاوزر نیز نقش مهمی در روشن ساختن ارتباط بین هنر و ساختار اجتماعی داشت.

🔸کلیفورد گیرتس یکی از انسان‌شناسانی است که تحقیقاتش به شکل گسترده الهام بخش بوده است. گیرتس رویکرد تفسیری در مطالعه فرهنگ‌ها را در پیش گرفته و مثلاً به جنگ خروس‌ها در جزایر بالی به عنوان یک نمایش فلسفی می‌نگرد.

🔸علاوه بر پژوهش‌های انسان‌شناسان، در سالهای اخیر توجه مورخان به چهار نظریه‌پرداز جلب شده که افق‌های تازه‌ای را در تاریخ فرهنگی رقم زده به حدی که مفسران از ظهور تاریخ فرهنگی نو(new cultural history یا به اختصار NCH) سخن به میان آورده‌اند
@ibna_official

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ نهم امرداد - سالروز درگذشت زنده‌نام استاد #جلال_ستاری

هویت ملّی

تعریف هویت ملّی غالباً تابع نیات سیاسی است و به ایدئولوژی و نظام ارزشی مقبول زمانه بی‌شباهت نیست و به همین جهت ثبات و استحکام بسیار ندارد و تجدید می‌شود و تغییر می‌یابد. چنان‌که پس از شکست کمونیسم، هویت اتحاد جماهیر شوروی دیگر ایدئولوژی مارکسیسم- لنینیسم نیست بلکه اینک هر ملّت هویت خاص خویش را که روزگاری پروای نمود نداشت بر آفتاب می‌اندازد. و یا در سرزمین خودمان ملّی‌منشی شعوبیه بیشتر ایدئولوژیک بود تا فرهنگی به معنای مردم‌شناختی کلمه و بوی برتری نژادی و تبار و اصل و نسب می‌داد، به‌سان عصبیت قبیله‌ای بنی‌امیه و بنابراین بعید بود که مردم عادی را پسند افتد و نرماند، اما فردوسی هویت ملّی را بر مبنای فرهنگ قوم و داستان‌های حماسی و اساطیر مشترک آنان که در روح و روانشان چنگ انداخته، تارهای دلشان‌ را می‌لرزاند استوار کرد و اگر هم زبان به ذکر معایب و مثالب تازیان گشود، وجهۀ همتش همواره فرهنگی بود نه سیاسی و مرامی.
به اعتقاد من اگر میراث تاریخی مشترک، یعنی داستان‌ها و افسانه‌ها و اساطیر و حماسه‌ها و سنن و خاطرات خوش و ناخوش و احساسات و علائق عاطفی مشترک و توجه مستمر نفس به آن میراث و سنن و اساطیر موضوعیت داشته باشد، هویت ملّی برتر از هویت‌های قومی چندگانه خواهد بود و وحدت ملّی به سبب وجود چند قومیت سست نخواهد شد، البته به شرطی که فرهنگ و قوم و فرقۀ مذهبی و سیاسی و ایدئولوژی و قشر و طبقۀ اجتماعی خاصی، منحصراً قدرت را قبضه نکند و با خودکامگی و زورگویی و سلطه‌جویی و برتری‌خواهی، آزادی و احساس همدلی و همدردی و همبستگی و امکان همجواری و همکاری و همزیستی را از بین نبرد.

✍️ #جلال_ستاری

هویت ملّی و هویت فرهنگی، نوشته و ترجمۀ جلال ستاری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۳، ص ۱۰۸-۱۱۷

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

🛫 @AfsharFoundation


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan


🔴 ادب فارسی

✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران

دلیل این‌که ادب فارسی در فاصله‌ی آغاز سده‌ی هفتم تا آغاز سده‌ی نهم، به چنان مرتبه‌ای رسید که فراتر رفتن از آن تا کنون نه تنها در زبان فارسی، بلکه کم‌وبیش در هیچ‌یک از زبان‌های بزرگ ممکن نشده‌است، ازین‌روست که شعر فارسی، نظم و ناحیه‌ای در ادب نیست، بیان «خاطره‌ی قومی» مردمانی است که جان و روح قومی خود را در زبانِ ملّی دمیده‌اند.

به این اعتبار، نه شعر فارسی صِرف شعر است، نه زبان فارسی صِرف یک زبان، آن‌چه این هر دو را از بسیاری از زبان‌ها و ادبیات‌های دیگر متمایز می‌کند، ساحتی از «خاطره‌ی قومی» ایرانیان است که در کالبد آن دو دمیده شده است، آن‌چه در زبان عرفانی - فلسفی از آن به «تروّح جسم و تجسّم روح» تعبیر کرده‌اند.

پیش‌تر با حکیم ابوالقاسم فردوسی، زبان فارسی به زبان حماسه‌ی ظاهری ایران تبدیل شده‌بود، اما شیخ شهاب‌الدین سهروردی، با انتقال آن حماسه به مرتبه‌ی عالم مثال، در نظام «حکمت خسروانی» خود به تعبیر هانری کُربن آن را به «حماسه‌ی باطنی» تبدیل کرد تا نه تنها از آب و باد گزند نیابد، بلکه آن‌گاه نیز که در «معرض وزیدن باد بی‌نیازی خداوند» قرار می‌گیرد، و به‌ویژه آن‌گاه که «سامان سخن گفتن نیست» از آسیب دور بماند.

من در نسخه‌ی دوم درآمدی بر تاریخ اندیشه‌ی سیاسی در ایران به وجوهی از ادب فارسی اشاره کرده و در واپسین فصل نسخه‌ی‌ دوم زوال اندیشه‌ی سیاسی در ایران نیز با تفصیل بیشتری از خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی بحث کرده‌ام تا نشان دهم که گذار از حماسه‌ی ظاهری به حماسه‌ی باطنی، که با یورش مغولان به قلمرو شعر انتقال پیدا کرد، چه اهمیّتی برای فهم تاریخ ایران و تداوم آگاهی (ملی) ایرانیان داشته است.

به این اعتبار، شعر حافظ - که هر تفسیری از آن داشته باشیم، اما به هر حال نمی‌توان آن را عارفانه خواند - صورتی دیگر از همان «حکمت خسروانی» است که شیخ مقتول در راه احیای آن جان باخت.

از دیدگاه تاریخ آگاهی (ملّی) ایرانیان، یعنی تداوم خاطره‌ی قومی ما، جانشینِ راستین شیخ مقتول، اشراقیانِ (رسمی) تاریخ فلسفه نیستند، که [شمس‌الدین] شهرزوری، تاریخ آنان را نوشته بود، بلکه خواجه شمس‌الدین [محمد حافظ شیرازی] است و رشته‌ای که آن دو را در پیوندی نامرئی اما ناگسستنی به هم ربط می‌دهد، دریافتی از دیدگاه تاریخِ باطنی از دوره‌ی باستانی ایران و اندیشیدن آن است.

در نخستین نگاه، این نکته شگفت می‌نماید که اگرچه شیخ شهاب‌الدین [سهروردی] آوازه‌ای درخور مقام او در تاریخ فلسفه‌ی ایرانی نیافت، اما عارفی مانند نجم‌الدین رازی در مرموزات اسدی و مرصادالعباد، هم‌زمان با یورش مغولان، با تفسیر عرفانی خود از اندیشه‌ی ایرانشهری راه او را دنبال کرد، هم‌چنان‌که حافظ در دیوان خود در راهی قدم گذاشت که شیخ مقتول هموار کرده بود.

بدین‌سان، به‌رغم بسطی که فلسفه‌ی یونانی در ایران پیدا کرد، اما هرگز به جریان مهمی در اندیشیدن ایرانیان تبدیل نشد، در حالی‌که آن «حکمت خسروانی» که شیخ مقتول آن را تجدید کرد، «آن آتش نهفته در دل» حافظ که «خورشید جز شعله ای از آن نبود که در آسمان» گرفته بود، در شرایطی که با زوال تدریجی اندیشیدن خردگرای فهم ایران در «حافظه‌ی ایرانی» غیرممکن شده بود، به‌نوعی به فلسفه‌ی تداوم آگاهی «ملْی» در «خاطره‌ی ایرانیان» تبدیل شد.

این امتناع تبیین تاریخ ایران در نظام مفاهیم اندیشه‌ی تاریخی، که هانس بلومنبرگ به مناسبت دیگری از آن به Unbegrifflichkeit تعبیر کرده است، یکی از ویژگی‌های ناشناخته‌ی تاریخ ایران است و تا کنون از اهل نظر مغفول مانده است. من گمان می‌کنم که بحث بلومنبرگ، که او آن را Metaphorology نامیده، افق‌های ناشناخته‌ی جدیدی را در برابر فیلسوفِ تاریخِ تداومِ آگاهی «ملّی» ایران باز می‌کند.

اگر شعر فارسی را ناحیه‌ای در ادب فارسی بدانیم، یا دیوان‌های مهم‌ترین نمایندگان آن را فصلی در تاریخ بسط عرفان بدانیم، فهم تاریخ بسط آگاهی «ملّی» ایرانیان، تدوام فرهنگی ایران و بقای بومی مردم آن به‌گونه‌ای که من کوشش می‌کنم طرحی از آن را عرضه کنم، قابل فهم نخواهد بود.

امتناع تبیین تاریخ ایران در نظام مفاهیم اندیشه‌ی تاریخی، اگر نمی‌توانست به قول بلومنبرگ بیانی در استعاره‌ها یا Metaphoren پیدا کند، ایران به پایان می‌رسید، یعنی به انبوه اقوامی می‌پیوست که هویت قومی باستانی خود را از دست داده‌اند، یا هرگز به قومی تاریخی تبدیل نشده‌اند.

به نظر من ناحیه‌هایی از ایران‌بزرگ، مانند افغانستان، ایالت‌های قفقاز و ... که از ممالک محروسه‌ی ایران جدا شده‌اند، ازین حیث نتوانسته‌اند به کشورهایی مستقل تبدیل شوند که تاریخ آن ایالت‌ها با جداسری از ایران، این ایران سیاسی کنونی که «دل ایران‌شهر» سده‌های فروپاشی است، به پایان رسیده، در حالی که تاریخ ایران در استعاره‌های ادب فارسی ادامه پیدا کرده‌است.

[سیاست‌نامه]

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#جلال_خالقی_مطلق :
بسیاری از حماسه های غربی شفاهی است

اصولاً شیوه تفکر غربی با حماسه چیز دیگریست تا آن چیزی که ما ایرانیها داریم. اولاً بسیاری از حماسه های غربی حماسه های شفاهی هستند. یعنی شاعر بدیهه سراست. حالا در مورد هومر این اختلاف هست. بعضیها اصلاً معتقد نیستند که کسی به نام هومر بوده و بعضیها هم معتقدند که او بدیهه سرایی بوده که بعداً اشعارش را دیگران دستکاری کردند و به این صورت درآوردند. بعضیها هم معتقدند که نه، این خود هومر است.در موردش خیلی اختلاف هست.
در هرحال ایلیادِ هومر یک اثر بسیار جالب و بزرگی است. ولی اصولاً شیوه برداشت یک شاعر غربی از جهان و در نتیجه هم از حماسه یک چیز دیگریست تا آن چیزی که در ایران بوده. حالا چه فردوسی، چه پیش از او و یا چه بعد از او.

@shahnamehpajohan

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ حکومت‌ها و تاریخ

✍ یکی از ویژگی‌های جالب کتاب‌های دکتر باستانی پاریزی این است که می‌توان لای برگه‌های آنها را گشود و از هرجا که بود (اول، وسط، آخر، متن، پاورقی) آن را خواند و چیزی آموخت.‌

دیروز هنگام قطع برق، برای فراموش کردن گرما، رفتم سراغ قفسه‌های کتاب. جلو ردیف‌هایی که آثار دکتر باستانی در آنها چیده‌ است، ایستادم. نون جو، دوغ گو را برداشتم. آمدم نشستم و آن را گشودم.‌ پاورقی‌های صفحه ۲۲ بلند بود و کشیده بود به صفحه ۲۳. شروع به خواندن کردم. به جملاتی جالب رسیدم که باستانی پاریزی درباره رابطه حکومت‌ها و تاریخ گفته است. جملاتی بود از جنس نصیحه الملوک‌ها. فکر کردم می‌شود با گردآوردن این جملات از آثار باستانی پاریزی، یک نصیحه الملوک تازه تدوین کرد. افسوس
تاکنون کم بوده‌ یا نبوده‌اند محققانی که تن به دریای گسترده و عمیق هفتاد کتاب دکتر باستانی زده و مرواریدهای مرغوب آن را به کف آورده و عرضه کرده باشند.‌
بگذریم و به جملات ایشان در باره حکومت‌ها و تاریخ توجه کنیم:

"به عقیده مخلص ممکن است برای به دست آوردن حکومت، آدم تاریخ نداند. باری برای نگه داشتن حکومت، حتما باید با تاریخ آشتی کرد... باز باید گفت: دولت‌هایی که خواسته بودند تاریخ را از خودشان شروع کنند، خیلی زود خبردار شدند که تاریخ خیلی پیش از آنها شروع شده و بیش از آنها ادامه خواهد داشت".

نون جو، دوغ گو، پاورقی ص ۲۲ و ۲۳.

|عبدالرحیم قنوات|
دانشگاه فردوسی مشهد
۳ مرداد ۱۴۰۴
@mahrooz87

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

راز #سیمرغ_و_زال
خ- فرنام «#دستان»

واژه «دست» در زبان پارسی افزون بر یکی از اندامها، آرِش «روش، آیین، چاره، قاعده و قانون» نیز دارد.

به بازیگری ماند این چرخ مست
که بازی برآرد به هفتاد دست

یا:
ازین دست خوارست بر ما سخن
ز کردار ایشان تو دل بد مکن...
(دست = آیین، شیوه)

از واژه «دست» با افزودن پسوند «ور» واژه «دستور» ساخته شده (برپادارنده و مجری قانون و آیین)، و بسا «دستار» نیز کسانی بر سر می‌نهادند که کارگزار فرمانروا بوده‌اند!

پسوند «ان» در زبان پارسی جز نشان جمع؛ آورنده فرایافت «سرشت کنندگی: نالان، گریزان...» و «زمان: بامدادان، بهاران...» و «جایگاه: آبادان، زنگان=زنجان...» است.

از این واکاوی می‌توان چنین دریافت که #دستان کسی است که راه نمودن و آیین‌گذاری و چاره‌گری سرشت اوست! این فرنام را که سیمرغ (که خود نماد چاره‌گری و پزشکی است!) بر زال نهاد، می‌توان برابر «پیشوای خرد» دانست!

«زال»، زروان شاهنامه، زیر پر سیمرغ (مهر درمانگر) در سپهر(تارک کوه و در همسایگی ستارگان) پرورده و در پیوند با مهر می‌ماند و هماره از سیمرغ راه می‌جوید و می‌یابد.

@ShahnamehToosi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔰 25 کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!

📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/2TNLeSlzjz4yZDhk

🔍 یه کانال عالی پایینه، همین حالا ببین!👇

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

«به این کشور نیاید
نه سپاه دشمن
نه خشکسالی
و نه دروغ».

(کتیبۀ داریوش در پرسپولیس DPd، بند سوم)


فراوانی کتیبه‌های بازمانده از «داریوش یکم هخامنشی» به تنهایی بیش از مجموع کتیبه‌های دیگر پادشاهان ایران است.

همچنین داریوش را می‌توان به سبب نگاشتن کتیبۀ تاریخی بیستون، کهن‌ترین تاریخ‌نویس شناخته‌شدۀ ایرانی دانست.

در بیرون از محوطۀ اصلی تخت‌جمشید و بر بدنه سنگیِ جبهه جنوبی آن (جایی که در زمان داریوش، قرار بوده درِ ورودی اصلی تخت‌جمشید باشد)، چهار سنگ‌نبشته در کنار یکدیگر جای دارند که همگی به فرمان داریوش‌شاه نگاشته شده‌اند.

هر چهار سنگ‌نبشته، چهار متن مستقل و متفاوت هستند و هیچکدام ترجمۀ دیگری نیست.

نخستین سنگ‌نبشتۀ داریوش در پرسپولیس از سمت چپ یا کتیبۀ DPd، تنها به خط و زبان فارسی باستان است.

این کتیبه که از سمت چپ، نخستین کتیبه از کتیبه‌های چهارگانۀ یادشده در بالا است، در ۲۴ سطر نگاشته شده و در وضعیت سالم و فرسوده‌نشده‌ای تا به امروز بازمانده‌است.

این سنگ‌نبشته دربردارندۀ یکی از مشهورترین سخنان داریوش‌ یکم و درخواست و دعای او به پیشگاه اهورامزدا و دیگر خدایان است.

آرزو و نیایش داریوش در بند سوم و سطرهای پانزدهم تا بیستم آن کتیبه آمده‌است. در اینجا متن اصلی این آرزونامهٔ بیست و یک کلمه‌ای همراه با آوانوشت و ترجمه آورده می‌شود.


آوانوشت متن (کنت ۱۳۵:۱۹۵۰):

15  imām: dahyām: Aura
16  mazdā: pātuv: hacā: haināy
17  ā: hacā: dušiyārā: hacā: dra
18  ugā: abiy: imām: dahyāum: mā
19  ājamiyā: mā: hainā: mā: duš
20  iyāram: mā: drauga


ترجمۀ واژه به واژه (عریان ۴۴۶:۱۳۸۴):

(۱) این (۲) کشور (۳) اهورامزدا (۴) بپاید (۵) از (۶)  (سپاه) دشمن (متجاوز) (۷) از (۸) قحط‌سالی (بد سال، خشکسالی) (۹) از (۱۰) دروغ (۱۱) به (۱۲) این (۱۳) کشور  (۱۴) نه (۱۵) بیاید (۱۶) نه (۱۷) سپاه (۱۸) نه (۱۹) بدسالی (۲۰) نه (۲۱) دروغ.

ترجمۀ مضمون:

اهورامزدا این کشور را  از( سپاه) دشمن، از قحط‌سالی(خشکسالی) و از دروغ بپاید.
به این کشور نه (سپاه) دشمن، نه قحط‌سالی(خشکسالی) و نه دروغ نیاید.


در این آرزونامه، (کنت ۱۹۲:۱۳۵۰) واژۀ
dušiyāra- (duš 'bad' +yār 'year')

را به evil year، bad harvest و famine برگردانده‌است که به«سال بد» یا همانا «قحط‌سالی» و «خشکسالی» اشاره دارد.


چنین خواست‌ها و آرزوهایی، بی‌گمان برگرفته از اندیشه‌ای خردمندانه است.

متن این کتیبه، یک هشدار تاریخی است، نه یک نیایش مذهبی و این جمله، بیش از آن‌که نیایش باشد، «نقشۀ راهی» برای پاسداری از ایران است.


پیام آن، امروز نیز بی‌واسطه معنادار است.

/channel/HistoricalLinguistics

🔸/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

تاریخ و قصه و حکایت

آشفته‌خوانی تاریخ و ربط وثیق آن با آشفتگی در تفکر و منش و کنش سیاسی

خدایا مرا از شر انسان یک‌کتابه برهان.
ضرب‌المثل اسپانیایی

میان تاریخ و قصه همانندی‌هایی هست. پاره‌ای از اندیشه‌گران تاریخ‌نویسی و روایت تاریخی را چیزی از سنخ ادبیات به شمار آورده‌اند.
در این باره در دهه‌های اخیر پاره‌ای از صاحبنظران بحث‌های جدی و ژرف کرده و آثار درخور و ارزنده پدید آورده‌اند. این مبحث چیزی نیست که اینجا، درین مجال تنگ، جای بحث‌و‌فخص داشته باشد. مسأله ژرف‌تر و پیچیده‌تر از آن است که در یک یا چند یادداشت کوتاه قابل وارسی باشد. این اشارات کلی از این جهت آورده شد تا مقدمه‌ای باشد برای اشاره به یک عارضه و علت و آفت مهلک که به جان فرهنگ عمومی ما افتاده و سبب‌ساز آسیب‌ها و هزینه‌های سنگین شده و همچنان هم خواهد شد.
پاره‌ای از کسانی که هوس سخن‌فروشی دارند به خود اجازه می‌دهند که با مطالعات شتابزده و سطحی و سرسری درباره‌ی موضوعات و مسائل پیچیده و حساس تاریخ ایران به داوری بنشینند و حکم صادر کنند. تاریخ را عوامانه و سطحی می‌خوانند و خواه‌ناخواه، دانسته یا ندانسته، از روی جهل یا غرض و یا ترکیبی از همه‌ی این‌ها، آن را ابزار عوامفریبی می‌کنند.
روایت تاریخی و مورخانه با حکایت و قصه‌بافی یکی نیست. تاریخ‌خوانی کار آسانی نیست. تمرین و ممارست و مجاهدت و آموزش و روش می‌خواهد. فراگرفتن معرفت تاریخ و آموختن روش‌ها و اصول و قواعد خواندن و فهمیدن و نوشتن مباحث و موضوعات آن همچون دیگر معرفت‌ها مستلزم صرف وقت فراوان و داشتن درجاتی از قریحه و شم و استعداد است.
تاریخ معاصر ایران بسیار پیچیده است. انبوهی شواهد و اسناد و مدارک دارد. درباره‌ی بسیاری از رویدادهای تاریخ معاصر با انبوهی از روایت‌ها، حکایت‌ها، شایعات، کلیشه‌ها، کلان‌روایت‌ها، تفسیرها و تحلیل‌های فرقه‌ای و باندی و ایدئولوژی‌زده و سیاست‌زده و با پاره‌ای اسناد و مدارک دستکاری‌شده، منتشرنشده، سانسورشده، حذف‌شده، قیچی‌شده، و... سر و کار داریم.
توجه به شرایط و وضعیت مورد اشاره می‌تواند، و باید، هر پژوهشگری را در داوری و صدور حکم بدرجات محتاط کند. اما آیا چنین است؟ نیم‌نگاهی به انبوه تفسیرها و تحلیل‌ها و روایت‌ها - یا روایت‌نماها - که در چند دهه اخیر و بویژه در روزگار کنونی در قالب کتاب و مقاله و سخنرانی و مصاحبه و بویژه یادداشت‌هایی که در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و می‌شوند بیندازیم. گذشته از پاره‌ای پژوهش‌ها و روایت‌ها و گفتارهای روشمند و ارزشمند، در بسیاری موارد با گفتارهایی روبروییم که بدرجات سطحی، شتابزده، سوگیرانه، مغرضانه، ایدئولوژی‌زده، سیاست‌زده، عوامزده، باندزده، فرقه‌زده، و... هستند.
چنین آفت‌هایی را هرگز نمی‌توان یکسره برکند و از میان برد. همواره در برابر جنس اصل جنس قلابی هم وجود دارد و خواهندگان و خریداران خود را دارد. آن‌چه که مایه‌ی نگرانی‌ست و شایسته و بایسته است که علاج شود رواج و چیرگی جنس قلابی و از میدان به در کردن جنس اصل است.
جایی که هرکس به خود اجازه دهد با خواندن یکی دو کتاب درباره‌ی مسائل و موضوعات پیچیده و غامض و چندسویه‌ی تاریخی به داوری بنشیند و میدان‌داری کند نمی‌توان متوقع رشد و اصلاح و توسعه‌ی سیاسی و.... بود. نمی‌توان از برآمدن و بالیدن و چیرگی و سروری و سالاری خودکامگان و پندارزدگان و خودخداپنداران و عوام‌فریبان و ناشایستگان پیش‌گیری کرد. نمی‌توان به رشد فرهنگ مدارا و گفت‌وگو امید بست. نمی‌توان از تکرار تجربه‌های تلخ جلوگیری کرد. در چنین جایی از چاله درآمدن و به چاه افتادن تجربه‌ای تکراری خواهد شد. در چنین جایی عاقلان لاجرم باید سر در گلیم بکشند.
در معرفت، و بویژه در منطق معرفت ناب تاریخ و در ادراک مورخانه که با نسبی‌اندیشی سرشته و گره خورده است، مرغ یک پا ندارد. و کیست که نداند که جایی که منطق مرغ یک‌پا چیره و حاکم باشد هر چارپایی می‌تواند میدان‌داری و سررشته‌داری و حکومت کند.
جایی که معرفت تاریخ خوار و پیش‌پا‌افتاده شود مردم و مصالح و منافع مردم و کشور پیش پای هر کس و ناکسی می‌افتد و لگدی می‌خورد.
تاریخ را لگدمال نکنیم تا لگدمال‌مان نکنند.

تاریخ‌خوانی* سخت است و تاریخ پژوهی و تاریخ‌نویسی صدها بار سخت‌تر.

#داریوش‌ـرحمانیان
سی‌ام تیرماه هزار و چهارصد و چهار

* در اینجا منظور از تاریخ‌خوانی، خواندن ساده کتاب‌های تاریخی است.

/channel/dariush_rahmanian

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ 📚 📚 📚

۲۹ تیر - سالمرگ زنده‌یاد استاد #جلال‌الدین_همایی

جلال الدین همایی شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مصحح ایرانی سیزدهم دی‌ماه ۱۲۷۸ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد.

پدرش‌ میرزا ابوالقاسم‌ محمد نصیر متخلص‌ به‌ طرب‌ و جدش‌ ملا محمدرضا همای‌ شیرازی‌ هر دو از شعرا و دانشمندان‌ معروف‌ عصر خود بودند.

از کودکی به ادبیات عرب و حکمت و فلسفه روی آورد و تا ۱۰ سالگی منشات قائم مقام فراهانی، منشآت فرهاد میرزا، منشات امیر نظام، تاریخ معجم، شاهنامه فردوسی، کلیات سعدی، منتخب قاآنی و غزلیات محمد خان دشتی را نزد استاد مطالعه کرد.

در ۱۱ سالگی به مدرسه نماورد اصفهان در بازار رفت و ۲۰ سال به تحصیل ادبیات عرب، فقه، اصول، تفسیر، درایه، رجال، هیات، نجوم، استخراج تقویم، ریاضی، طب و فلسفه پرداخت.

پس از آن به نظام آموزشی جدید پیوست و به تدریس در مدرسه‌ها پرداخت، آنگاه مدتی نیز در تبریز تدریس کرد و سپس به تدریس ادبیات در دارالفنون، دبیرستان نظام و دانشکده افسری روی آورد.

جلال الدین همایی پس از تاسیس دانشگاه تهران به تدریس دوره دکتری در دانشکده‌های حقوق و ادبیات پرداخت و عضو فرهنگستان ایران شد. چندی هم در دانشگاه‌های بیروت و لاهور تدریس کرد.

استاد همائی شعر هم می‌سرود و سنا تخلص می‌کرد. بیش از ۱۵ هزار بیت او در دیوان سنا به کوشش دخترش به چاپ رسیده است.

درباره انتخاب تخلّص شعری خود گفته است:

«رسم پیشینگان بر این بود که تخلّص شاعر مبتدی را استادان پیش قدم معیّن می‏‌کردند من از حدود ۱۴سالگی که به مقتضای طبع موزون سخنی می‏‌بافتم، به منتخب حدیقه سنایی که هزار و یک بیت است، علاقه شدید داشتم و آن را از بر کرده بودم. عمّ بزرگوارم میرزا محمّد «سها» که پیشوای شعرای اصفهان بود و در این فن سمت استادی بر من داشت، فرمود که به تناسب سنایی تخلّص «سنا» اختیار کنم. من نیز به احترام گفته او این تخلّص را تا امروز تغییر نداده‌‏ام. فقط گاهی با کلمه همایی تخلص کرده‌‏ام».

از مشهورترین اشعار او شعری در وصف مسجد کبود تبریز و تاسف از ویرانی آن است. او در فن سرودن ماده تاریخ نیز چیره دست بود و ازجمله ماده تاریخ وفات خود را پیش از وفات سرود!

جلال الدین همایی در چنین روزی در سال ۱۳۵۹ چشم از جهان فرو بست و در تکیه لسان الارض تخت فولاد اصفهان نزدیک گلزار شهدا به خاک سپرده شد.

یادگارها:

👈 تاریخ ادبیات ایران، جلد اول ۱۳۰۸، جلد دوم ۱۳۰۹
👈 غزالی نامه (شرح حال امام محمد غزالی) ۱۳۱۵
👈 تصحیح‌کتاب نصیحه الملوک امام محمد غزالی، ۱۳۱۵-۱۷
👈 تصحیح مثنوی ولدنامه با مقدمهٔ مفصل، ۱۳۱۵
👈 تصحیح کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی با تحقیقات مفصل ۱۳۱۶
👈 تصحیح‌کتاب مصباح‌الهدایه و مفتاح‌الکفایه اثر عزالدین محمود کاشانی ۱۳۲۵
👈 تصحیح معیارالعقول منسوب به شیخ الرئیس ابوعلی سینا درفن جراثقال ۱۳۳۱
👈 مقدمه بر اخلاق ناصری تألیف خواجه نصیرالدین طوسی ۱۳۳۵
👈 مولوی نامه ۱۳۵۶

روانش شاد - نامش جاوید

🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

🔸/channel/eshtadan

Читать полностью…
Subscribe to a channel