نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24
.
مدیریت آب
و شبکه بزرگ و فنی آبیاری در ایران باستان
۲۹ تیر ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به این زمانه که اداره آب در ایران ناکام شده و کمبود آب و دیو خشکسالی میهن و مردم را در چنبره خود گرفته جا دارد یادی شود از مدیریت آب در ایران باستان که زمینهای پهناور خشک را در میانرودان آباد کرد. نوشتار زیر از این باره سخن میگوید:
ایرانیان از روزگاران کهن، شاید از هفت سده پیش از ساسانیان و تا انجام آن سلسله، در کشاورزی و آبیاری زمینها کارهای شگرف کرده بودند. آنان از روی آزمودگی پی به نهاد سرزمین میانرودان برده و دریافته بودند که آن سرزمین شیبی از شمال به جنوب و از باختر به خاور دارد. دریافته بودند که هر بار آب در این سرزمین برآید زمینهای بسیاری به زیر آب رفته و کشت و برز و زمینهای بارور نابود میشود.
به روزگار ساسانیان چون تیسپون، نشستگاه شاهنشاهی، در آن سرزمین بود بندها و آبراههها یا کالهای زیادی کشیده بودند که شبکه آبیاری بزرگ و پیچیدهای بود که، به نوشته دانایان روزگار، چنان شبکه آبیاری در دنیا دیده نشده است.
چنان بود که در زمان برآمدن آب، آن را به زمینهای خشک برگرداند تا هم جلو زیانهای آن گرفته شود و هم زمینهای خشک سیراب و بارور شود. ریزگان آن شبکه بزرگ آبیاری که دستاورد فکر مهندسی، ریاضی و ستارهشناسی ایرانیان بود نیاز به نوشتن کتابی دارد.
آنچه از آن شبکه بزرگ و فنی آبیاری گفتنی است یکی این که نهری بزرگ ساخته بودند که در خاور میانرودان و موازی دجله از زیر تکریت آغاز میشد و پس از پیمودن مسیری بلند به شاخاب پارس میریخت.
هم به فرمان شاپور، شاهنشاه ساسانی، کالی بزرگ کندند که زیادی آب در مسیر هیت تا شاخاب پارس به آن میریخت و در انجام به شاخاب پارس میپیوست. شاهنشاه فرموده بود تا در کران کال، دزها و پادگانهایی ساخته بودند و سربازانی در آن نشیمن داشتند تا هر بار که قومهای وحشی آهنگ تاخت و تاز به سرزمینهای ایرانی کنند جلو ایشان بایستند.
هم هر ماه که آب دریای پارس برمیآمد و آب رودها را پس میزد، آن کال و آن شبکه آبیاری نمیگذاشت که آب رودها سر برود و کشت و برزها نابود شود.
ماموران اداره آبیاری دولت ساسانی از حساب گردش ماه آگاه بودند و میدانستند که چه زمان فشار آب را در جویها و در پشت بندها مهار کنند تا به کشتزارها نریزد و زیانکاری نکند.
چرخاب و دولاب از ابزارهایی بود که ماموران آبیاری دولت ایران ساخته بودند.
ایرانیان در آن دوران جابهجای سرزمین میانرودان را نامگذاری هم کرده بودند. هنوز هم نامهای پارسی ایرانی شهرها، رستاکها، رودها و نهرها برجاست. نام اروند، دجله یا تیگریس، که تیزرو و شتابان است از همین نامهاست. نهروان که نهربان، نگهدارنده نهر است هم یکی دیگر از این دسته نامهاست. شهر آبادان را هم از آغاز اُوپاتان نامیده بودند که اُوبانان، نگهبانان آب است.
شبکه بزرگ و شگرف آبیاری ایرانیان در میانرودان از زمان انجام ساسانیان و تازش عربها از میان رفت. پس از آن دیگر نه کسی و نه دولتی پیدا شد که آرامشی بیابد و در پی نوسازی آن شبکه آبیاری برآید. آنچه به نام هورها در جنوب باختری ایران تا عراق است زمینهایی است که روزگارانی با شبکه آبیاری فنی ایرانیان گردانده میشد و کانون پیدایش تمدن شد.
ـ با بهره از:
ایرانویج. بهرام فرهوشی.
دوازده مقاله تاریخی. محمدعلی امام شوشتری.
/channel/dejnepesht4000
🔹/channel/eshtadan
🔰 20 کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!
📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/LrDRikn_H2M2NDE0
🔍 یه کانال عالی پایینه، همین حالا ببین!👇
▪️بیست و نهم تیرماه سالروز درگذشت زنده نام: استاد جلال الدین همایی
🔹جلالالدین همایی (۱۳ دی ۱۲۷۸،اصفهان – ۲۹ تیر ۱۳۵۹،تهران)، نویسنده، ادیب، شاعر، ریاضیدان، تاریخنگار معاصر ایرانی، و استاد دانشگاه تهران بود. استاد همایی قرآن و الفیه را از حفظ داشت و در شعر تخلصش «سنا» بود. او با جفر، اسطرلاب و نجوم قدیم نیز آشنا بود. وی یکی از حروف (مجلدات) لغتنامه دهخدا را نیز تدوین کرده است.
🔹فردوسی و شاهنامه در سخنان استاد جلالالدین همایی 🔻
🥀پژوهشهایاصفهانشناسی
تاریخ اصفهان
/channel/eshtadan
🔸بیست و هشتم تیرماه زاد روز زنده یاد دکتر منوچهر ستوده گرامی باد.
🔸دکتر منوچهر ستوده متولد ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در تهران است. او ایرانشناس، جغرافیدان، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر ایرانی است. از تالیفات دکتر ستوده به ۵۲ جلد کتاب و ۲۸۶ مقاله میتوان اشاره کرد. کتابها و مقالههای استاد نشانهٔ دلبستگی ژرف و عمیق ایشان به تاریخ و دامنه و پیشینهٔ فرهنگ ایرانی است. برخی از کتابهای استاد ستوده عبارتند از: جغرافیای تاریخی شمیران، سفرنامهٔ گیلان ناصرالدین شاه قاجار، تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس، تاریخ بدخشان، فرهنگ نائینی، فرهنگ گیلکی با مقدمهٔ استاد ابراهیم پورداود، فرهنگ کرمانی، فرهنگ بهدینان با مقدمهٔ ابراهیم پورداود، حدود العالم من المشرق الی المغرب، مهمان نامه بخارا، جغرافیای اصفهان، فرهنگ سمنانی سرخهای لاسگردی سنگسری شهمیرزادی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز، تاریخ گیلان و دیلمستان، از آستارا تا استارباد در ده جلد شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان که هر کدام قریب به هشتصد صفحه است.
🔸برگرفته از کانال تلگرامی ایران بوم
/channel/eshtadan
«...و حقیقت بدان که در عالم هیچ شرّی و بلایی و فتنهای و وبایی را آن اثرِ فساد نیست که فرومایه به مرتبهی بزرگان رسد.»
#نامه_تنسر
منبع:
نامهی تنسر به گشنسب (مقدمهٔ ابنمقفع)، تصحیح مجتبی مینوی، تهران، انتشارات دنیای کتاب، چاپ سوم، ۱۳۹۷، ص ۴۴.
🛫 @shahnamehferdowsiii
سر تخت شاهان بپیچد سه کار،
نخستین ز بیــدادگـر شهـریار!
دگر آن که بیمایه را برکَشَد؛
ز مردِ هنـرمنـد برتر کَشَـد!
سهدیگر که با گنج خویشی کند؛
به دینار کـوشد که بیشی کند!
«اندرز اردشیر به شاپور»
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸/channel/eshtadan
.
نگاه ایرانی در مطالعه شاهنامه
گذری بر داستان داستانها
۲۶ تیر ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
"داستان داستانها" کتابی است نایاب. دور است که توان در بازار کتاب به دستش آورد. من نسخهای را از کتابخانهای گرفتم و خواندم و بهتر دیدم تا چند خط در باره این کتاب بنویسم تا بماند.
یکی نام کتاب است که دستاورد نگاه نویسنده است. او بر رزم رستم و اسفندیار چنین نامی نهاده، درخور؛ که راستی هم داستان داستانهاست. وقتی این داستان به آخر برسد خواننده در آن بلندای اندیشه و درد و شور و دریغ درمیماند. درمیماند که چرا چنین شد؟ دیگر پس از خواندن چنین داستانی چه چیزی ارزش خواندن دارد!
یکی نگاه نویسنده است به این داستان. آقای اسلامی ندوشن چیزهایی باریکتر از مو در حالات و سخنان و کردارهای اشخاص داستان دیده و بازگو کرده که شگفتآور است. من که چند بار این داستان را دور کردهام به یکی از این دست نکته های باریکتر از مو برنخورده بودم. نمونه، شرحی است که از منش بهمن اسفندیار برگفته و چهر او را نقش زده است. من بهمن را در نوشتار آقای اسلامی ندوشن دیدم.
کتاب از این باریکنگریها بسیار دارد و این فقط نمونهای بود. در فصلی که اشخاص داستان را بررسیده، یکایک آنان را در برابر خواننده مجسم میکند که آنها را خوب بشناسد.
یکی هم فصلهایی از کتاب است که مربوط به شناختن آن چیزهایی است که نویسنده آن را تیرههای فکری نامیده: تیره فکر رستمی. تیره فکر اسفندیاری و تیره فکر گشتاسپی. در هر یک از این پارهها همان چیزی را که تیره فکر نامیده خوب وارسیده، تا چنان که خواننده تواند هر یک از این سه منش را خوب بشناسد. بماند که در بررسیدن تیره گشتاسپی آن روشنا و استواری را ندارد که در دو تیره دیگر پیداست. گمان کنم یکی از این بوده که نویسنده نتوانسته در مرام و منش پادشاهی درست بیندیشد و دچار دستاندازهای فکری شده. یکی هم آن که کتاب، نخست در سال ۱۳۵۱ چاپ شده. توان دریافت که نویسنده دل زده که تیره فکر یک پادشاه را به آسودگی و آسانی دیگر تیرهها وارسد و پیش خودش نگران نباشد که نوشتارش به جایی برخورد! گو که حاکمیت وقت کاری به این کارها نداشت و همان بود که صاحبان اندیشه بالیدند و نویسندگان و صاحبنظران از هر مرام پیدا شدند. اما راستی را که آنچه نویسنده در بررسی تیره فکر رستمی و اسفندیاری نوشته روشن است و آموزنده و راهگشا در مطالعه این داستان.
یکی هم آن که نویسنده پا به بررسیدن پارهای مسایل گذاشته که بیتعارف، چیزی از آن باره نداشته است. نمونه، سخنانش در باره راز رویینتنی اسفندیار است. دانیم که اسفندیار در گزارش اوستا از دست زرتشت، پیامبر ایرانی، انار گرفته و خورده و از این راه رویینتن شده. اما این کتاب در چونی و چرایی پیوند انار با رویینتنی سخنی روشن نیاورده. من پیشتر در این باره جستوجوهایی کرده بودم و به این فصل که رسیدم آن را با شوری دوچندان خواندم تا مگر به بهرهای برسم. اما نرسیدم به آنچه میخواستم: انار چه میوهای است و در استورههای ما چه جایگاهی داشته که خورنده آن رویینتن شده. از شماری از آنان که هنوز هستند و با افسانههای قدیم آشنایی دارند هم پرسوجوهایی کردهام. چیزی روشن نشده.
باز از همین دست است جاودانگی پشوتن، برادر خردمند اسفندیار. او هم از دست پیامبر ایرانی شیر خورد و جاودانه شد. شیر چه پیوندی با جاودانگی دارد؟ بسا که پاسخ این دو پرسش ساده و در دسترس باشد. اما من به آن نرسیدهام.
و انجام سخن این که آقای اسلامی ندوشن بارها گوشههایی از این داستان را با داستانهای قدیم یونانی برسنجیده و همانندیهای آن را نشان داده. اما چیزی که بهتر از آن آشنایی ایشان با افسانههای باخترزمینیان است، آن است که قلمرو سخنش در اندرون فرهنگ ایرانی است و از افکار جهانوطنی و انیرانی برکنار مانده. اسلامی ندوشن در برههای نامدار شده بود که جهانوطنی و اشتغال به مکتبهای انیرانی سربلندی میآورد. هر کس نوشتار یا گفتارش را با سخنی از مارکسیستها یا با تورات و انجیل یا ... میآراست تا معتبر شود. چیزی که امروز دانستهایم اسباب فروافتادن ما در چالههای تاریخی شد.
اسلامی ندوشن از این کجیها و کجفکریها برکنار مانده و بر موضوع کارش ایرانی نگریسته و در کارش ایرانی مانده است. همین نگاه او و نوشتارش در نزد من ارجی ویژه دارد که در پی ایران و ایرانیت میگردم.
.
داستان داستانها
رستم و اسفندیار در شاهنامه.
محمدعلی اسلامی ندوشن.
چ سوم. ۳۰۴ برگ.
تهران. دستان. ۱۳۶۹.
/channel/dejnepesht4000
🔹/channel/eshtadan
📚بازهم ایران
دکترژاله آموزگاردر کتاب جدید خود [بازهم ایران] به ساختار هفتگانه و هفتمرحلهای موجود در شاهنامه اشاره دارد. مراحل پهلوانی در ایناثر بزرگ ادبیات فارسی معمولا با عدد ۷ همراه هستند؛ مثل هفتخان رستم یا هفتخان اسفندیار. این هفتخوانها نماد گذار قهرمان داستان از مسیر سختیها بهسمت تکامل و رشد انسانی هستند.
آموزگار میگوید اینساختار هفتمرحلهای، در آیینهای دینی مانند مزدیسنا نیز وجود دارد و سالک باید از هفت آسمان عبور کند تا به روشنی و حقیقت برسد. مشابهتهایی هم با اسطورههای تمدنهای دیگر مانند یونان و هند نیز دارد.ازدیگر موضوعاتی که مولف در کتاب «باز هم ایران و گوشههایی از فرهنگ آن» به آنها اشاره میکند، آزمایشهای سخت و نمادین قهرمانهاست که باید برای رسیدن به هدفی والا پشت سر گذاشته شوند.
@bookcitycc
🔹/channel/eshtadan
📚 معرفی کتاب:
«از روزگارِ خُسروان»: دریچهای به سپهر شاهنامهپژوهی
#دکتر_زاگرس_زند
کتاب تازهمنتشرشدهٔ «از روزگارِ خُسروان: دَوازدَه جُستار در شاهنامهشناسی» اثر دکتر زاگرس زند، مجموعهای از تأملات انتقادی است که به تحلیل بنیانهای مفهومی و ساختاری شاهنامه فردوسی میپردازد. این اثر، فراتر از یک بررسی صرفاً ادبی، به واکاوی ابعاد گوناگون این منظومه حماسی در بسترهای تاریخنگاری، جهانبینی، فرهنگشناسی و نقد متن اختصاص دارد.
بازخوانی بنیادهای فکری و روایی:
یکی از محورهای اصلی کتاب، تحلیل چگونگی تاریخنگاری فردوسی و تمایز آن با روایتهای پیشین است. نویسنده نشان میدهد که شاهنامه صرفاً گردآوری وقایع نیست، بلکه تبیینی است از تاریخ با رویکردی خاص که از فلسفه و حکمت آن دوران نشأت میگیرد. در پیوند با این رویکرد، کتاب به جهانبینی حاکم بر شاهنامه میپردازد و ابعاد فکری و اخلاقی آن را آشکار میسازد. این تحلیلها، به فهم عمیقتر از جایگاه خرد و حکمت در اندیشه فردوسی و فرهنگ ایران باستان کمک میکند و نشان میدهد که چگونه این مفاهیم در تاروپود حماسه تنیده شدهاند.
درنگ بر وجوه اجتماعی و بینافرهنگی:
«از روزگار خسروان» به مسائل اجتماعی و فرهنگی مطرح در شاهنامه نیز نظر دارد. جایگاه زن در شاهنامه، با بررسی ابعاد پیچیدهٔ زنستایی و زنستیزی، یکی از موضوعات مورد توجه است که به فهم دقیقتر ساختارهای اجتماعی و ارزشی بازتابیافته در متن یاری میرساند. افزون بر این، کتاب به بازتاب فرهنگهای دیگر در شاهنامه، به ویژه فرهنگ هند، میپردازد. این کاوش، نشاندهنده آن است که شاهنامه اثری صرفا بومی نیست، بلکه در تعامل با تمدنهای همعصر خود بوده و عناصری از فرهنگهای دیگر را در خود جذب کرده است.
نقد متن و مسائل روششناختی:
بخش دیگری از پژوهشهای این مجموعه به ابعاد متنی و ویرایشی شاهنامه اختصاص دارد. علل ورود خطاها به دستنویسها و اهمیت روشهای تصحیح متن، و بررسی اهمیت ویرایشهای علمی همچون ویرایش استاد خالقی مطلق، مورد بحث قرار میگیرد. این مباحث، ضرورت دقت و شناخت عمیق از فرآیند انتقال متن را برجسته میسازد. همچنین، کتاب به رویکردهای اسطورهشناختی میپردازد و با بررسی نقش شخصیتهای اساطیری چون سیمرغ و تحلیل واژگان کلیدی، به آسیبشناسی مطالعات اساطیری در ایران نیز نظر دارد. این رویکرد، به فهم صحیحتر از مبانی نظری و کاربردی اسطورهپژوهی کمک میکند.
اهمیت پژوهشی و جایگاه علمی:
در مجموع، «از روزگار خسروان» با نگاهی تحلیلی و مبنایی، به ارزش علمی شاهنامه و جایگاه آن در مطالعات آکادمیک جهانی میپردازد. این اثر، تنها به توصیف بسنده نمیکند، بلکه مسائل کلان و ابهامات بنیادین شاهنامهشناسی را طرح و مورد بحث قرار میدهد. این رویکرد انتقادی و پژوهشمحور، نه تنها به غنای ادبیات شاهنامهپژوهی خواهد افزود، بلکه برای دانشجویان و پژوهشگران ادبیات فارسی، اسطورهشناسی و تاریخ ایران، منبعی ارزشمند به شمار میرود. زاگرس زند، با تأکید بر تحلیلهای عمیق و طرح پرسشهای نو، به فهمی جامعتر و پیچیدهتر از شاهنامه فردوسی یاری میرساند.
✍ دکتر حامد مهراد
@kheradsarayeferdowsi
🔸/channel/eshtadan
۲۲ تیر زادروز #عباس_زریاب_خویی
(۲۲ تیر ۱۲۹۸ خوی -- ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ تهران) ادیب، نویسنده، مترجم، مورخ و نسخهشناس
عباس زریاب خویی سال ۱۲۹۸ در شهرستان خوی استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. تحصیل را در سن هفت سالگی در حجرههای «مسجد خان» خوی آغاز کرد و بعد از گرفتن دیپلم، برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه به قم رفت. عباس جوان سال ۱۳۲۲ به خوی برگشت و حدود دو سال در دبیرستانی در آن شهر تدریس کرد. اما سال ۱۳۲۴ بود که به تهران آمد و در کتابخانه مجلس شورای ملی استخدام شد. او همزمان مشغول تحصیل در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران شد و توانست مدرک لیسانس را بگیرد. شایستگی او در کار باعث شد به کتابخانه مجلس سنا منتقل شود و بعد از مدتی مدیریت این کتابخانه را برعهده بگیرد.
سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی اوقاف هومبولت آلمان غربی به زریاب خویی رسید. او پنج سال در شهرهای ماینتس، فرانکفورت و مونیخ آلمان در رشتههای تاریخ، علوم و معارف اسلامی، فلسفه و فرهنگ تطبیقی تحصیل کرد و مدرک دکترایش را گرفت. خویی بعدها برای تدریس زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه برکلی کالیفرنیا رفت؛ جایی که پس از مدتی کرسی استادی این دانشگاه به او اعطا شد.
این دانشمند ایرانی که به زبان های ترکی آذربایجانی، عربی، فرانسوی، انگلیسی و آلمانی مسلط بود، سال ۱۳۴۱ به ایران بازگشت در گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشکده تهران مشغول تدریس شد. دورانی پربار که دانشجویان این دانشکده توانستند از حضور پربار او در حوزههای ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبان شناسی و معارف اسلامی استفاده کنند. او بعد از تاسیس «بنیاد دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» در این مرکز هم مشغول کار شد.
یکی از مهمترین کارهای دکتر خویی علاوه بر کتابها و مقالاتش، تصحیح متون تاریخی از پیش از اسلام تا پس از اسلام است. او عضو انجمن بینالمللی شرقشناسی در آلمان، مجمع بینالمللی کتیبههای ایرانی در انگلیس، انجمن فلسفه ایران، هیات امنای بنیاد فرهنگ ایران، فرهنگستان تاریخ و بنیاد شاهنامه فردوسی بود.
اطلس تاریخی ایران، کتاب تاریخ ساسانیان و کتاب سیره رسول الله(ص) از مهمترین آثار تالیفی او، کتابهای «اب الصیدنه فی الطب» از ابوریحان بیرونی و «روضه الصفا» نوشته محمد پسر خاوندشاه بلخی از مهمترین آثار ویرایشی او و ترجمه «تاریخ فلسفه» و «لذات فلسفه» از ویل دورانت، «تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان» نوشته تئودور نولدکه و «دریای جان» نوشته هلموت ریتر از مهمترین آثار ترجمه او هستند.
دکتر عباس زریاب خویی بهمن ماه سال ۱۳۷۳ از دنیا رفت.
روانش شاد - یاد و نامش جاوید
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸/channel/eshtadan
برتری شاهنامه در مقایسه با دیگر حماسههای جهان
✍ #یونس_پیرزاده
#شاهنامه نه تنها یک اثر ادبی، بلکه گنجینهای بیهمتا از فرهنگ، تاریخ و هویت ایرانی است که در مقایسه با سایر حماسههای بزرگ جهان دارای امتیازات منحصر به فردی است. در ادامه به مهمترین این برتریها اشاره میشود:
🔹۱. گستردگی تاریخی و محتوایی
- تنوع دورهها: #شاهنامه تنها حماسهای است که سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی را به طور کامل پوشش میدهد، در حالی که:
- ایلیاد و ادیسه فقط بر یک جنگ یا سفر متمرکزند.
- رامایانا و مهابهاراتا بیشتر جنبههای اساطیری و فلسفی دارند.
- آنهاید تنها به مهاجرت ترواییها به ایتالیا میپردازد.
- تاریخ چند هزارساله: از آفرینش جهان تا پایان ساسانیان را دربرمیگیرد، در حالی که دیگر حماسهها محدود به یک دوره کوتاه هستند.
🔹۲. نقش زندهنگاهدارنده زبان و هویت ملی
- نجات زبان فارسی: #شاهنامه در بحبوحه سلطه زبان عربی، زبان فارسی را احیا کرد و آن را جاودانه ساخت. این ویژگی در هیچ یک از حماسههای دیگر دیده نمیشود.
- مثلاً زبان لاتین آنهاید یا سانسکریت مهابهاراتا دیگر زنده نیستند، اما فارسی #شاهنامه هنوز پویاست و به جرات میتوان گفت که اگر شاهنامه نبود، زبان فارسی هرگز نمی توانست به این شکوه و بالندگی خود برسد.
- تقویت هویت ایرانی:
#شاهنامه در شرایطی سروده شد که ایران تحت سلطه اعراب بود و توانست حس #ملیت_ایرانی را زنده نگه دارد. هیچ حماسهای چنین نقشی در تاریخ یک ملت نداشته است.
🔹۳. غنای شخصیتپردازی و روایت
- چهرههای ماندگار: شخصیتهایی مانند رستم، سهراب، سیاوش، کاوه آهنگر و ضحاک به حدی زنده و تاثیرگذارند که در فرهنگ ایرانی جاودانه شدهاند.
- در مقایسه، شخصیتهای ایلیاد یا رامایانا تک بعدی بوده و بیشتر نمادین هستند و کمتر به عمق روانشناختی #شاهنامه میرسند.
- تراژدیهای انسانی: داستانهایی مانند رستم و سهراب یا سیاوش از نظر تراژدی و عمق احساسی، حتی از تراژدیهای یونانی مانند ادیپوس هم قویترند.
🔹۴. پیامهای اخلاقی و انسانی
- عدالت و مبارزه با ستم: #شاهنامه پر از درسهای اخلاقی مانند قیام کاوه علیه ضحاک یا پایداری رستم در برابر ناجوانمردی است.
- در حالی که مثلاً در ایلیاد، خشونت و خشم محور اصلی است یا در مهابهاراتا، جنگهای خانوادگی موضوع اصلی هستند.
- تعادل بین تقدیر و اراده: برخلاف حماسههای یونانی که سرنوشت انسانها کاملاً در دست خدایان است، در #شاهنامه انسانها با انتخابهای خود سرنوشت را میسازند (مثل انتخاب رستم در نبرد با سهراب).
🔹۵. تأثیر ادبی و جهانی
- تأثیر بر ادبیات جهان: #شاهنامه بر ادبیات ترکی، هندی و حتی اروپایی تأثیر گذاشته است.
- منبع الهام هنرها: از نگارگری تا فیلم و تئاتر، #شاهنامه الهامبخش هنرمندان در سراسر جهان بوده است.
✅در یک کلام:
#شاهنامه تنها یک کتاب شعر نیست، میراث زنده یک تمدن است که پس از هزار سال، هنوز خون در رگهای فرهنگ ایرانی جاری میکند. هیچ حماسهای در جهان چنین نقش زنده و ماندگاری در هویت یک ملت نداشته است.
💎
🆔 @maneshparsi
🔹/channel/eshtadan
💠تأثیر زبان فارسی بر عربی از نگاه دانشمندان دوره آل بویه💠
🔴پاره ای از دانشمندان بزرگ در دوره آل بویه درباره زبان فارسی تعصب شدید به خرج می دادند ، آنان معتقد بودند که بسیاری از کلمه های معمول در زبان عربی ریشه فارسی دارد. از جمله آنان ابوبکر بن دريد مؤلف كتاب جمهرة اللغه است که از مهمترین کتب لغت عرب و از قدیمیترین آنها محسوب میشود.
🟠وی برای ده ها لغت مستعمل در زبان عربی ریشه فارسی پیدا کرده است دیگر حمزه اصفهانی است که تعصب او درباره زبان فارسی مشهور است و در کتابهای سنى ملوك الارض والانبيا و التنبيه على حروف المصحف مدعی شده است که عده ای از الفاظ معمول در زبان عربی ریشه فارسی دارد.او کتاب الخصائص و الموازنة بینالعربیة و الفارسیة را بنام عضدالدوله شاهنشاه آل بویه تألیف کرده است.
📚منبع
📙شاهنشاهی عضدالدوله دیلمی، علی اصغر فقیهی،۱۳۴۷،ص ۲۰۳ و ۲۰۴
@Historiumclub
🔹/channel/eshtadan
💠جایگاه زبان فارسی در خاندان آل بویه💠
🔴زبانی که شاهان آل بویه معمولا با آن سخن میگفتند فارسی بود حتی بعضی از پادشاهان این سلسله قبل از ورود به بغداد عربی نمیدانستند چنانکه معز الدوله وقتی وارد بغداد شد چون عربی نمیدانست مترجم گرفت. در مذاکراتی که میان او و علی بن عيسى وزير رد و بدل شد مترجم ابوجعفر صیمری بود. در دستگاه آل بویه همواره چند دبیر فارسی زبان وجود داشت که از جمله این دبیران شیرزاد است.
🟠همچنین سرکردگان سپاه و دیگر اطرافیان با پادشاه به فارسی سخن میگفتند مثلا اتباع معز الدوله با او فارسی حرف میزدند و یکی از قائدان عضدالدوله با او با فارسی تکلم نمود و نیز همانطور که قبلا گفته ایم دو دیلمی که مستکفی خلیفه عباسی را از تخت به زیر آوردند با صدای بلند به فارسی سخنانی میگفتند.وزیران آل بویه که اغلب ایرانی بودند طبعاً زبانشان فارسی بود حتى صاحب بن عباد برخلاف آنچه شایع است که با زبان فارسی مخالفت میورزید به زبان فارسی حرف میزد.
🟢او شعرهای فارسی زیادی از حفظ داشت و چند نفر از شعرای بزرگ او را به فارسی مدح گفته اند و در موقع لزوم کسانی را با شعر فارسی و عربی امتحان مینمود.صاحب با اطرافیان خود به فارسی سخن میگفت ، این امر را ابوحیان توحیدی در شرح نخستین برخورد خود با صاحب ذکر کرده است.موقعی كه عضدالدوله میخواست طبیبی از اطباء بغداد را برای معالجه صاحب بن عباد که به بیماری سختی مبتلا شده بود به ری بفرستد ابوعیسی طبیب را انتخاب کردند. یکی از مزایایی که برای او ذکر شد این بود که زبان فارسی را خوب میداند.
🔵به علاوه چند نفر از شعرای معروف فارسی همانطور که گفته شد قصائدی به فارسی در مدح صاحب گفته اند که نام و شعرشان در لباب الالباب آمده است.خود صاحب گفته بود صدهزار قصیده به عربی و فارسی در مدح من گفته شده است.
📚منبع:
📕شاهنشاهی عضدالدوله دیلمی، علی اصغر فقیهی، ۱۳۴۷، ص ۲۱۱ تا ۲۱۳
@Historiumclub
🔹/channel/eshtadan
✍زنده یاد: دکتر احسان یارشاطر
🔹 به گمان من وطنپرستی راستین بیش از همه این است که هر کس در هر کاری که هست به مقتضای آن وفا کند و داد آن را بدهد. اگر پزشک است صمیمانه در درمان بیماران بکوشد. اگر معلّم است همه در بند تربیت شاگردان خود باشد. اگر کارمند اداره است خود را خادم مردم بداند. اگر در کار سیاست است بهبود حال مردم و مصالح راستین کشور را راهنمای گفتار و کردار خود قرار دهد و اگر سرباز یا فرمانده است خود را برای دفاع آماده بدارد و از دشمن نگریزد. این اصلی است که اگر رعایت شود و به تربیت در ضمیرها خانه بگیرد، مردم را از جنگ و ویرانیها و مصائب آن در امان نگاه خواهد داشت.
🔸وطنپرستی راستین و خدمت به جامعهای که ما را پرورده است این است، فراتر از این کسی که وطن خود را بهراستی دوست دارد در آبادانی آن میکوشد، اگر بتواند به علم و فرهنگ و ادب آن خدمت میکند و هم غافل نمیماند که آسایش او به آسایش دیگران وابسته است، عواطفی هست که برتر از علاقههای شخصی و ملّی است. راستی و خیرخواهی و ترحّم و آنچه آدمیت و انسانیت خوانده میشود از این گونه است.
🔹مطلوب آن است که نخست ریای وطنپرستی به معنی رایج آن را بشناسیم و زیان آن را دریابیم. دیگر آنکه کوشش ما همه برای آماده کردن ذهنها برای دفاع از خود باشد نه هجوم و دستبرد به دیگران. سوم آنکه در عین آنکه در حفظ آب و خاک و فرهنگ خود و ذخایر و مفاخر ملّی میکوشیم از این نکته غافل نمانیم که اگر ملّتپرستی مرحلۀ پیشرفتهتری از قبیلهپرستی و کشمکشهای عشیرهای است، جهاندوستی نیز مرحلۀ تکاملیافتهای از وطنپرستی است. میتوان آن را ترویج کرد و عشق آن را در دلها نشاند و امیدوار بود که کوششهای آغازین در راه این هدف روزی پیروز شود و رنج جنگ و زیان ستیزه و کشتار بهتدریج از میان برخیزد.
[احسان یارشاطر، «وطنپرستی»، ایرانشناسی، سال ۵، شمارۀ ۱، بهار ۱۳۷۲، ۱۴-۱۹]
@AfsharFoundation
🔸/channel/eshtadan
۱۳ تیر زادروز زندهیاد #حسن_رشدیه
پیشگام آموزش نوین در ایران
https://youtu.be/vaXguWjRN4c
✅ #میرزا_حسن_رشدیه (۱۲۳۰ تبریز – ۱۳۲۳ قم) نامی آشنا در تاریخ آموزش و پرورش ایران است؛ مردی که زندگی خود را وقف راهاندازی مدارس نوین و دگرگون کردن نظام آموزشی سنتی ایران کرد. او را به درستی "پدر فرهنگ نوین ایران" مینامند.
✅ سالهای نخست و الهامبخشی سفر
رشدیه در تبریز، در خانوادهای روحانی به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی خود را در همانجا گذراند. اما نقطه عطف زندگی او، سفر به استانبول و سپس بیروت بود. در بیروت، او با مدارس نوین آشنا شد که وارون مکتبخانههای سنتی ایران، بر روشهای نوین آموزش و درونمایه علمی تأکید داشتند. این تجربه، جرقهای در ذهن رشدیه زد و او را باوراند که آینده ایران در گرو آموزش نوین است. وی در این سفر، اصول و روشهای آموزش الفبا به شیوه نوین را فراگرفت که بعدها آن را بومیسازی کرد.
✅ تأسیس مدارس و رویارویی با چالشها
با بازگشت به تبریز در سال ۱۲۶۵ شمسی، رشدیه نخستین مدرسه نوین ایران را با نام "رشدیه" راه انداخت این کار، انقلابی در نظام آموزشی بود؛ او به جای شیوه قدیمی "الفبا به شکل سنتی" (ابجد هوز حطی کلمن)، روش نوین "آوایی" را برای آموزش الفبا به کار گرفت. بچهها در این مدارس، به جای حفظ کردن طوطیوار متون، با بازی و شعر و روشهای جذاب، خواندن و نوشتن را میآموختند.
اما راه رشدیه آسان نبود. او با مخالفتهای شدید روحانیون سنتی، مکتبداران و حتی برخی عوام روبرو شد. آنها مدارس جدید را کفرآمیز میدانستند و رشدیه را به گسترش بیدینی متهم میکردند. مدارس او بارها تخریب، به آتش کشیده و تعطیل شدند، و او مجبور شد چندین بار شهر و حتی کشور را ترک کند. با این حال، رشدیه هرگز تسلیم نشد و با پشتکار و ایمان راسخ، هر بار در شهری دیگر، مدرسهای جدید برپا میکرد. او در تهران، مشهد، همدان و قزوین نیز مدارسی را تأسیس کرد.
✅میراث جاودان
رشدیه تنهایک آموزگار نبود؛ او یک اصلاحگر اجتماعی بود. او نه تنها به آموزش، بلکه به تربیت نسلی از ایرانیان آگاه و اندیشمند باور داشت. نوآوریهای او در روش آموزش، استفاده از نیمکت و تختهسیاه، ساعات مشخص درسی و درونمایه آموزشی مدون، پایههای نظام آموزش و پرورش نوین ایران را بنا نهاد.
✅ فرجام
میرزا حسن رشدیه سرانجام در ۹۳ سالگی در قم درگذشت. او زندگی خود را هزینه پیکار با نادانی و تاریکاندیشی کرد و با تحمل رنجها و مشقات فراوان، نام خود را به عنوان پدر آموزش نوینن ایران در تاریخ این مرز و بوم ثبت کرد. میراث او، میلیونها ایرانی باسواد و مدارسی است که امروز به پاس فداکاریهای او برپا هستند.
روانش شاد - یاد و نامش جاوید
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan.
۱۳ تیر روز ملی دماوند
چکاد پرشکوه دماوند، نماد پایداری و استواری ایران
🗻جایگاه نمادین دماوند
دماوند نهفقط بلندترین قله ایران (۵۶۱۹ متر)، بلکه نماد پایداری، غرور ملی، و پیوند با افسانهآرشی مانند داستان تیر آرش است.
دماوند تنها یک کوه نیست؛ این آتشفشان خاموش، از دیرباز در فرهنگ، ادبیات و اساطیر ایرانی جایگاهی ویژه داشته است. از شاهنامه فردوسی و داستانهای فریدون و ضحاک تا اشعار ملکالشعرای بهار و نیما یوشیج، دماوند همواره نمادی از استواری، عظمت، مقاومت و سرزندگی ایرانزمین بوده است. قله سپیدپوش آن که سر بر ابرها میساید، برای هر ایرانی یادآور شکوه و دیرینگی این سرزمین است. انتخاب یک روز ملی برای دماوند، در واقع جشن گرفتن همین جایگاه رفیع در حافظه جمعی و هویت ملی ماست.
🗻 پیشینه نامگذاری
ایده نامگذاری روزی ویژه برای قلهی دماوند ریشه در سال ۱۳۸۳ دارد، زمانی که گروهی از کوهنوردان و فعالان محیطزیست در استان تهران، نخستین هجوم نمادین به مسیرهای صعود را برای پاکسازی برگزار کردند، و بهتدریج پیشنهاد انتخاب روزی مناسب برای گرامیداشت این کوه مطرح شد.
سپس در سال ۱۳۸۴، سیزدهم تیرماه — مقارن با جشن باستانی تیرگان و افسانه آرش کمانگیر — بهعنوان «روز ملی دماوند» توسط سازمانهای مردمنهاد معرفی شد.
در ۱۳ تیر ۱۳۸۷، قله دماوند بهصورت رسمی در فهرست آثار طبیعی ملی کشور ثبت شد، و از آن زمان این روز بهطور نمادین به پاسداشت آن اختصاص یافت.
سرانجام در بهمن ۱۴۰۲، شورای فرهنگ عمومی — زیرمجموعه شورای انقلاب فرهنگی — بهصورت رسمی سیزدهم تیر را «روز ملی دماوند» ثبت کرد و آن را به تقویم مناسبتهای ملی افزود.
🗻 اهداف بنیادین
▪️ ارتقای آگاهی عمومی و فشار بر مسئولان برای اتخاذ تدابیر حمایتی فوری.
▪️ توسعه فرهنگ کوهنوردی و حفاظت از محیطزیست کوهستان در سطح ملی.
▪️ پاسداشت هویت و پیوند تاریخی و فرهنگی ایرانیان با این کوه اساطیری
🗻 فعالیتها در روز ملی دماوند
در این روز، برنامههای متنوعی در مناطق اطراف دماوند، بهویژه در شهرستانهای دماوند و لاریجان، و همچنین در شهرهای دیگر ایران برگزار میشود. این برنامهها شامل:
🔘 برگزاری همایشها و نشستهای علمی: با حضور کارشناسان و فعالان محیط زیست برای بررسی چالشها و ارائه راهکارهای حفاظت.
🔘 پاکسازی طبیعت: گروههای کوهنوردی و دوستداران طبیعت به پاکسازی دامنهها و مسیرهای منتهی به قله میپردازند.
🔘 برنامههای فرهنگی و هنری: شامل اجرای موسیقی محلی، شعرخوانی، و نمایشگاههای عکس با محوریت دماوند.
🔘 کوهنوردی نمادین: صعود گروههایی از کوهنوردان به قله دماوند به منظور گرامیداشت این روز.
🗻 دماوند: نیازمند توجه و حمایت همگانی
روز ملی دماوند یادآور این نکته مهم است که حفاظت از این گنجینه طبیعی و ملی، وظیفه تک تک ماست. دماوند نه تنها بخشی از جغرافیای ما، بلکه جزئی جداییناپذیر از هویت فرهنگی و تاریخی ایران است. با افزایش آگاهی، رعایت اصول زیستمحیطی و مطالبهگری از مسئولان، میتوانیم آیندهای پایدار را برای این نماد سرافراز ایرانزمین رقم بزنیم.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸/channel/eshtadan
تاریخ و قصه و حکایت
آشفتهخوانی تاریخ و ربط وثیق آن با آشفتگی در تفکر و منش و کنش سیاسی
خدایا مرا از شر انسان یککتابه برهان.
ضربالمثل اسپانیایی
میان تاریخ و قصه همانندیهایی هست. پارهای از اندیشهگران تاریخنویسی و روایت تاریخی را چیزی از سنخ ادبیات به شمار آوردهاند.
در این باره در دهههای اخیر پارهای از صاحبنظران بحثهای جدی و ژرف کرده و آثار درخور و ارزنده پدید آوردهاند. این مبحث چیزی نیست که اینجا، درین مجال تنگ، جای بحثوفخص داشته باشد. مسأله ژرفتر و پیچیدهتر از آن است که در یک یا چند یادداشت کوتاه قابل وارسی باشد. این اشارات کلی از این جهت آورده شد تا مقدمهای باشد برای اشاره به یک عارضه و علت و آفت مهلک که به جان فرهنگ عمومی ما افتاده و سببساز آسیبها و هزینههای سنگین شده و همچنان هم خواهد شد.
پارهای از کسانی که هوس سخنفروشی دارند به خود اجازه میدهند که با مطالعات شتابزده و سطحی و سرسری دربارهی موضوعات و مسائل پیچیده و حساس تاریخ ایران به داوری بنشینند و حکم صادر کنند. تاریخ را عوامانه و سطحی میخوانند و خواهناخواه، دانسته یا ندانسته، از روی جهل یا غرض و یا ترکیبی از همهی اینها، آن را ابزار عوامفریبی میکنند.
روایت تاریخی و مورخانه با حکایت و قصهبافی یکی نیست. تاریخخوانی کار آسانی نیست. تمرین و ممارست و مجاهدت و آموزش و روش میخواهد. فراگرفتن معرفت تاریخ و آموختن روشها و اصول و قواعد خواندن و فهمیدن و نوشتن مباحث و موضوعات آن همچون دیگر معرفتها مستلزم صرف وقت فراوان و داشتن درجاتی از قریحه و شم و استعداد است.
تاریخ معاصر ایران بسیار پیچیده است. انبوهی شواهد و اسناد و مدارک دارد. دربارهی بسیاری از رویدادهای تاریخ معاصر با انبوهی از روایتها، حکایتها، شایعات، کلیشهها، کلانروایتها، تفسیرها و تحلیلهای فرقهای و باندی و ایدئولوژیزده و سیاستزده و با پارهای اسناد و مدارک دستکاریشده، منتشرنشده، سانسورشده، حذفشده، قیچیشده، و... سر و کار داریم.
توجه به شرایط و وضعیت مورد اشاره میتواند، و باید، هر پژوهشگری را در داوری و صدور حکم بدرجات محتاط کند. اما آیا چنین است؟ نیمنگاهی به انبوه تفسیرها و تحلیلها و روایتها - یا روایتنماها - که در چند دهه اخیر و بویژه در روزگار کنونی در قالب کتاب و مقاله و سخنرانی و مصاحبه و بویژه یادداشتهایی که در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی منتشر شده و میشوند بیندازیم. گذشته از پارهای پژوهشها و روایتها و گفتارهای روشمند و ارزشمند، در بسیاری موارد با گفتارهایی روبروییم که بدرجات سطحی، شتابزده، سوگیرانه، مغرضانه، ایدئولوژیزده، سیاستزده، عوامزده، باندزده، فرقهزده، و... هستند.
چنین آفتهایی را هرگز نمیتوان یکسره برکند و از میان برد. همواره در برابر جنس اصل جنس قلابی هم وجود دارد و خواهندگان و خریداران خود را دارد. آنچه که مایهی نگرانیست و شایسته و بایسته است که علاج شود رواج و چیرگی جنس قلابی و از میدان به در کردن جنس اصل است.
جایی که هرکس به خود اجازه دهد با خواندن یکی دو کتاب دربارهی مسائل و موضوعات پیچیده و غامض و چندسویهی تاریخی به داوری بنشیند و میدانداری کند نمیتوان متوقع رشد و اصلاح و توسعهی سیاسی و.... بود. نمیتوان از برآمدن و بالیدن و چیرگی و سروری و سالاری خودکامگان و پندارزدگان و خودخداپنداران و عوامفریبان و ناشایستگان پیشگیری کرد. نمیتوان به رشد فرهنگ مدارا و گفتوگو امید بست. نمیتوان از تکرار تجربههای تلخ جلوگیری کرد. در چنین جایی از چاله درآمدن و به چاه افتادن تجربهای تکراری خواهد شد. در چنین جایی عاقلان لاجرم باید سر در گلیم بکشند.
در معرفت، و بویژه در منطق معرفت ناب تاریخ و در ادراک مورخانه که با نسبیاندیشی سرشته و گره خورده است، مرغ یک پا ندارد. و کیست که نداند که جایی که منطق مرغ یکپا چیره و حاکم باشد هر چارپایی میتواند میدانداری و سررشتهداری و حکومت کند.
جایی که معرفت تاریخ خوار و پیشپاافتاده شود مردم و مصالح و منافع مردم و کشور پیش پای هر کس و ناکسی میافتد و لگدی میخورد.
تاریخ را لگدمال نکنیم تا لگدمالمان نکنند.
تاریخخوانی* سخت است و تاریخ پژوهی و تاریخنویسی صدها بار سختتر.
#داریوشـرحمانیان
سیام تیرماه هزار و چهارصد و چهار
* در اینجا منظور از تاریخخوانی، خواندن ساده کتابهای تاریخی است.
/channel/dariush_rahmanian
🔹/channel/eshtadan
📚 📚 📚
۲۹ تیر - سالمرگ زندهیاد استاد #جلالالدین_همایی
جلال الدین همایی شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مصحح ایرانی سیزدهم دیماه ۱۲۷۸ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد.
پدرش میرزا ابوالقاسم محمد نصیر متخلص به طرب و جدش ملا محمدرضا همای شیرازی هر دو از شعرا و دانشمندان معروف عصر خود بودند.
از کودکی به ادبیات عرب و حکمت و فلسفه روی آورد و تا ۱۰ سالگی منشات قائم مقام فراهانی، منشآت فرهاد میرزا، منشات امیر نظام، تاریخ معجم، شاهنامه فردوسی، کلیات سعدی، منتخب قاآنی و غزلیات محمد خان دشتی را نزد استاد مطالعه کرد.
در ۱۱ سالگی به مدرسه نماورد اصفهان در بازار رفت و ۲۰ سال به تحصیل ادبیات عرب، فقه، اصول، تفسیر، درایه، رجال، هیات، نجوم، استخراج تقویم، ریاضی، طب و فلسفه پرداخت.
پس از آن به نظام آموزشی جدید پیوست و به تدریس در مدرسهها پرداخت، آنگاه مدتی نیز در تبریز تدریس کرد و سپس به تدریس ادبیات در دارالفنون، دبیرستان نظام و دانشکده افسری روی آورد.
جلال الدین همایی پس از تاسیس دانشگاه تهران به تدریس دوره دکتری در دانشکدههای حقوق و ادبیات پرداخت و عضو فرهنگستان ایران شد. چندی هم در دانشگاههای بیروت و لاهور تدریس کرد.
استاد همائی شعر هم میسرود و سنا تخلص میکرد. بیش از ۱۵ هزار بیت او در دیوان سنا به کوشش دخترش به چاپ رسیده است.
درباره انتخاب تخلّص شعری خود گفته است:
«رسم پیشینگان بر این بود که تخلّص شاعر مبتدی را استادان پیش قدم معیّن میکردند من از حدود ۱۴سالگی که به مقتضای طبع موزون سخنی میبافتم، به منتخب حدیقه سنایی که هزار و یک بیت است، علاقه شدید داشتم و آن را از بر کرده بودم. عمّ بزرگوارم میرزا محمّد «سها» که پیشوای شعرای اصفهان بود و در این فن سمت استادی بر من داشت، فرمود که به تناسب سنایی تخلّص «سنا» اختیار کنم. من نیز به احترام گفته او این تخلّص را تا امروز تغییر ندادهام. فقط گاهی با کلمه همایی تخلص کردهام».
از مشهورترین اشعار او شعری در وصف مسجد کبود تبریز و تاسف از ویرانی آن است. او در فن سرودن ماده تاریخ نیز چیره دست بود و ازجمله ماده تاریخ وفات خود را پیش از وفات سرود!
جلال الدین همایی در چنین روزی در سال ۱۳۵۹ چشم از جهان فرو بست و در تکیه لسان الارض تخت فولاد اصفهان نزدیک گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
یادگارها:
👈 تاریخ ادبیات ایران، جلد اول ۱۳۰۸، جلد دوم ۱۳۰۹
👈 غزالی نامه (شرح حال امام محمد غزالی) ۱۳۱۵
👈 تصحیحکتاب نصیحه الملوک امام محمد غزالی، ۱۳۱۵-۱۷
👈 تصحیح مثنوی ولدنامه با مقدمهٔ مفصل، ۱۳۱۵
👈 تصحیح کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی با تحقیقات مفصل ۱۳۱۶
👈 تصحیحکتاب مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه اثر عزالدین محمود کاشانی ۱۳۲۵
👈 تصحیح معیارالعقول منسوب به شیخ الرئیس ابوعلی سینا درفن جراثقال ۱۳۳۱
👈 مقدمه بر اخلاق ناصری تألیف خواجه نصیرالدین طوسی ۱۳۳۵
👈 مولوی نامه ۱۳۵۶
روانش شاد - نامش جاوید
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸/channel/eshtadan
بیست و هشتم تیرماه زادروز سیمین بهبهانی، غزلبانوی شعر معاصر ایران (۱۳۹۳- ۱۳۰۶)
سیمین بهبهانی در تهران زاده شد. او فارغالتحصیل رشتۀ حقوق از دانشگاه تهران بود و سالها در دبیرستانهای پایتخت به دبیری اشتغال داشت.
در سال ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی رادیو ایران و در سال ۱۳۵۷ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد.
سیمین شاعری غزلسرا بود. از مجموعههای شعری او میتوان به سهتار شکسته، رستاخیز و خطی ز سرعت و از آتش اشاره کرد.
درس تاریخ
دخترم تاریخ را تکرار کرد
قصۀ ساسانیان را بازگفت
تا به خاطر بسپرَد آن قصّه را
چون به پایان آمد، از آغاز گفت
از زبانش همچو طوطی میگذشت
آنچه با او گفته بود استاد او:
داستان اردشیر بابکان
قصّۀ نوشیروان و دادِ او
قصّهای از آن شکوه و فرّ و کام
کز فروغش چشم گردون خیره شد
زان جلال ایزدی کز جلوهاش
مهر و مه در چشم دشمن تیره شد
تا بدانجا کز گذشت روزگار
داستان خسروان از یاد رفت
تا بدانجا کز نهیب تندباد
خوشههای زرنشان بر باد رفت
اشک گرمی در دو چشمش حلقه بست
بر کلامش لرزهای اندوه ریخت
تا نبینم در نگاهش یأس را
دیدهاش از دیدۀ من میگریخت
گفت: دیدی با زبان پاک ما
کینهتوزیهای آن تازی چه کرد؟
گفتمش: فردوسی پاکیزهرای
دیدی اما در سخنسازی چه کرد؟
گفت: دیدی پُتک شوم روزگار
بارگاه تاجداران را شکست؟
گفتم: اما اشک خاقانی چو لعل
تاج شد بر تارک «ایوان» نشست
گفت: دیدی دست خصم تیرهرای
جلوه را از نامۀ تنسر گرفت؟
گفتم اما دفتر ما زیب و رنگ
از هزاران تنسر دیگر گرفت
گفت: از پرویز جز افسانهای
نیست باقی زان طلاییبوستان
گفتمش: با سعدی شیرینسخن
رو به سوی بوستان با دوستان
گفت: از چنگ نکیسا نغمهای
از چه رو دیگر نمیآید به گوش؟
گفتمش: با شعر حافظ نغمهها
سر دهد در گوش پندارت سروش
گفت دیدی زیر تیغ دشمنان
رونق فرش بهارستان نماند؟
گفتمش: اما ز جامی یاد کن
کز سخن گل در بهارستان فشاند
گفت: در بنیان استغنای ما
آتشی فرهنگسوز انگیختند
گفتم: اما سالها بگذشت و باز
دست در دامان ما آویختند
لفظ تازی گوهری گر عرضه کرد
زادگاه گوهرش دریای ماست
در جهان ماهی اگر تابنده شد
آفتابش بوعلی سینای ماست
زیستن در خون ما آمیزه بود
نیستی را روح ما هرگز ندید
ققنسی گر سوخت از خاکسترش
ققنسی پرشورتر آمد پدید
جسم ما کوه است کوهی استوار
کوه را اندیشه از کولاک نیست
روح ما دریاست، دریایی عظیم
هیچ دریا را ز طوفان باک نیست
آنهمه سیلابهای خانهکَن
سوی دریا آمد و آرام شد
هرکه در سر پخت سودایی ز نام
پیش ما نامآوران گمنام شد
#سیمین_بهبهانی
#غزل_بانوی_شعر
@kheradsarayeferdowsi
🔹/channel/eshtadan
#علیرضا_قیامتی:
میهندوستی و کوشیدن در پاسداری آن، داشتن غرور ملی و آزادگی از بنیانها تربیتی شهریاران است. در نگاه شاهنامه فرمانروایی که دل در گرو میهن نداشته باشد و از جان برای آن نکوشد و شیفته و مشتاق افتخارات آن نباشد سزاوار پادشاهی نیست.
خسروپرویز در زندان فرزندش شیرویه نیز در اندیشه ایران و ایرانی است به اونهیب میزند به هوش باشد تا مبادا گزندی به ایران برسد و اندوهی بر دل ایرانیان بنشیند و بایست در همه حال پاسبان مردم و آیینهای نیکوی آنان باشد.
که ایران چو باغی است خرم بهار
شکفته همیشه گل کامکار
نگر تا تو دیوار او نفکنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشهی بد منه در میان
دارا هنگام یورش اسکندر به ایران باوجودی که یاران و نزدیکانش او را تنها گذاشته، هیچ یک حاضر به نبرد با رومیان نشدند و برخی حتی او را سفارش به تسلیم نمودند ننگ اسارت را نپذیرفت و مرگ را بهتر از آن دانست که کمر به خدمت بیگانگان بندد.
سرانجام گفت: این ز کشتن بتر
که من پیش رومیببندم کمر
ستودن مرا بهتر آید ز ننگ
یکی داستان زد بر این مرد سنگ
بهرام چوبینه در سرزمین خاقان و در آستانهی مرگ با شور و اشتیاق بانگ برمیآورد تا او را در ایران زمین به خاک بسپارند.
مرا دخمه در شهر ایران کنید
به ری کاخ بهرام ویران کنید
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
🔰 44 کانال ممتاز تلگرامی رو یکجا داشته باش!
📣 تاریخی، ادبی، آموزشی، هنری، سرگرمی و...
📚 روی لینک بزنید و عضو کانالهای دلخواه شوید! 👇
📌 /channel/addlist/GenfDwd65T41Mjlk
🔻یه کانال عالی همین پایینه، ببین و لذت ببر!👇
.
او سرباز نبود.
پادشاه ایران بود.
پروا نکنید.
دل کنید و بگویید:
شاپور ساسانی، پادشاه ایران.
راست آن است که از راست گفتن نترسیم.
سربازی، امپراتوری را به زانو درنیاورده. پادشاه ایران، امپراتور روم را به زانو درآورد.
شاه، پادشاه، شاهنشاه؛ سرنامهایی است که روزگاران ایران را ساخته.
شاه در ایران، جانشین خداست، و نماینده او. ایران هزارههایی با این دستگاه اندیشگی ایرانی برجای بود.
گفتنش نه شرم دارد، نه ترس.
تاریخ ما تاریخ شاهنشهان است، و تاریخ را نتوان دیگر کرد.
همان شاهنشهان که عمری گفته شد ستمگاره بودند و دزد. اما هر بیگانهای که الگو شد، پاک بود و راست؟
امروز زمانش رسیده که همگی دل کُنند، همراه تاریخ شوند، و دل از بندهای اهریمنی برکَنَند.
راست، استوار و دلیر.
او سرباز نبود.
پادشاه ایران بود.
پادشاه آزادگان.
ایران سرزمین آزادگان بود، و هست.
و همین است معنای این نام پاک:
ایران، ایرها= بزرگان، رادان، آزادگان.
۲۴ تیر ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
/channel/dejnepesht4000
🔹/channel/eshtadan.
.
شاهنامه و پژوهشهای تازه
چاپ سوم به بازار کتاب آمد
۲۲ تیر ۱۴۰۴
بریدهای از کتاب
چنانچه محتوا و ساختمان شاهنامه با كتابهای تاريخی پيش از آن مقايسه شود متوجه فرق بزرگی خواهيم شد كه میان شاهنامه با همه آن آثار به چشم میخورد.
شاهنامه روایتگر تبارنامههای مشترك پيامبران با پادشاهان ايران نیست. پادشاهی در شاهنامه سر بهسر، سرشت ايرانی دارد. اين اثر حماسی، كتابی است در تاريخ سلسلههای حكومتگر، و زنجیره نسبهای ايرانیان ميراثی است كه در سرتاسر این کتاب گسسته نمیشود و پادشاهان ايرانی از روزگاران اساطيری - تاريخی تا به اسكندر و تا ساسانيان و پايان ناگوار آنان به دست عرب، بیوقفه بر ايران حكومت میکنند.
شاهنامه و پژوهشهای تازه
ترجمه با بازنگری محمود فاضلی بیرجندی
نشر پایان.
چاپ سوم. ۱۴۰۴.
/channel/dejnepesht4000
🔸/channel/eshtadan
🔰 20 کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!
📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/-MIgQJ6-HWo4ZWFk
🔍 یه کانال عالی هم این پایین هست، همین حالا ببینش!👇
📢چرا شاهنامه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است؟
🔸سجاد آیدنلو میگوید: شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.
شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.شاهنامه به زبان ملی فارسی نوشته است. بهنادرست میگویند فارسی زبان «رسمی» ایرانیان است نه ملی. صفت «رسمی» یک صفت قانونی برای فارسی است، فراتر از رسمی، فارسی، زبان ملی همۀ ایرانیان است؛ چون همۀ ایرانیان در همۀ نواحی استانها، با هر زبان مادری و گویشی، مهمترین و اصلیترین آثار ادبی و فکری خودشان را به فارسی آفریدهاند و این نشاندهندۀ این است که وجه ملی برای زبان فارسی از عملکرد و رویکرد همۀ ایرانیان در طول تاریخ اخذ شده است. این یک مسئلۀ دستوری یا قانونی نیست. شاهنامه، گزارش منسجم، متوالی و وحدتمند تاریخ ملی یا داستانی ایران و در بخشی دیگر تاریخ واقعی ایران است. در این تاریخ ملی یا روایی یا واقعی، همۀ ایرانیان با هر لهجه و منطقهای مشترک هستند. شما در طول تاریخ اهالی کدام شهرها را میتوانید بیابید که رستم در نظر او نمونۀ اعلای جهانپهلوانی نبوده است یا در سوگ سیاوش نگریسته باشد.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
«شهنامه چه میگفت»
این دفتر دانایی، این طرفه رهآورد،
الهام خداییست که «فردوسی طوسی»
از جان و دل آن را بپذیرفت
با جان و دل خویش بیامیخت،
بیاراست، بپرورد
ده قرن فزون است که در پهنهٔ گیتی
میدان شکوهش را
کس نیست هماورد
... جانمایهٔ شعرش همه ایرانی و ایران
طومار نسبنامهٔ گردان و دلیران
نظمی که پی افکند
کاخی که بنا کرد
شهنامه به ایران و به ایرانی میگفت:
یک روز شما در تنتان گوهر جان بود
یک روز شما بر سرتان تاج کیان بود
وآن پرچمتان رایت مهر و خرد و داد
افراشته بر بام جهان بود
شهنامه به آن مردم خودباخته میگفت
بار دگر آنگونه توانمند توان بود
این دفتر دانایی
این طرفه رهآورد
الهام خدایی
فرمان اهوراست
روح وطن ماست که فردوسی طوسی
با جان و دل خویش بیامیخت، بیاراست، بپرورد
آنگاه چنین نغز و دلافروز و دلاویز
در پیش نگاه همه آفاق بگسترد
#فریدون_مشیری
@kheradsarayeferdowsi
🔸/channel/eshtadan
هژدهم تیر ماه - سالمرگ #مهدی_آذریزدی
روز ملی ادبیات کودک و نوجوان
مهدی آذریزدی، معروف به "پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران"، در ۲۷ اسفند سال ۱۳۰۰ در خرمشاه یزد به دنیا آمد. او هرگز ازدواج نکرد و هیچگاه به کار دولتی مشغول نشد و تمام زندگیاش وقف کتاب و نوشتن برای کودکان و نوجوانان بود.
آذریزدی تحصیلات رسمی زیادی نداشت و تا سن ۱۲ سالگی در مکتبخانه درس خواند. پس از آن به کارهای مختلفی از جمله کشاورزی، بنایی و جوراببافی مشغول شد. اما عشق او به کتاب و مطالعه، او را به سمت کار در کتابفروشی کشاند.
در سال ۱۳۳۵، با نوشتن "قصههای خوب برای بچههای خوب" گام در عرصه نویسندگی برای کودکان گذاشت. این مجموعه که از بازنویسی داستانهای کهن ایرانی تشکیل شده، به سرعت مورد استقبال کودکان و نوجوانان قرار گرفت و به یکی از محبوبترین کتابهای ادبیات کودک ایران تبدیل شد.
آذریزدی در طول زندگی پربار خود، بیش از ۱۰۰ کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشت و ترجمه کرد. از جمله آثار مشهور او میتوان به "قصههای تازه از کتابهای کهن"، "گربه ناقلا"، "گربه تنبل"، "مثنوی برای بچهها"، "مجموعه قصههای ساده" و "تصحیح مثنوی معنوی مولوی" برای بزرگسالان اشاره کرد.
او در سال ۱۳۴۵ برای نگارش جلد سوم "قصههای خوب برای بچههای خوب" لوح تقدیری از یونسکو دریافت کرد و جلدهای چهارم و پنجم این مجموعه نیز در سالهای ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ از سوی شورای کتاب کودک به عنوان کتاب ویژه سال شناخته شدند.
مهدی آذریزدی در نهایت در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۸۸ در سن ۸۷ سالگی در تهران درگذشت و در زادگاهش یزد به خاک سپرده شد.
#کاظم_کشمیرشکن سراینده خوب یزد، در سوگ او سرود:
شمعِ جانِ آذرِ یزدی فِسُرد
قصه گویِ بچههایِ خوب، مُرد
قصه گوی کودکیهای همه
پارسی و گیلکی و تُرک و کُرد
کالبَد در عالمِ خاکی نهاد
جانِ پاک از خاک ، بر افلاک بُرد
پیرِ صرّافانِ نقدِ عشق بود
داغِ دل را گوهرِ معنی شِمُرد
غیرِ کارِ نیک ، در دنیا نکرد
غیرِ نامِ نیک ، از گیتی نبُرد
تیغِ طبعِ پاکبینَش از قِصَص
هرچه زاید بود و بیمعنی، سِتُرد
عاقبت بر گنجِ هستی دست یافت
بس که در راه حقیقت ، پا فِشُرد
خرمنی از معنویّت ، گِرد کَرد
رفت و حاصل را به دستِ ما سِپُرد
نیست الفت روحِ پاکش را بهخاک
هرکهآب از چشمهی خورشید خورد
نوشتههای آذریزدی به دلیل سادگی، روان بودن و استفاده از زبان طنز و لطیفه، جایگاه ویژهای در ادبیات کودک و نوجوان ایران دارد. او با خلق داستانهای سرگرمکننده و آموزنده، نسلهای زیادی از کودکان و نوجوانان را با کتاب و مطالعه آشنا کرد و نقش مهمی در ترویج فرهنگ مطالعه در ایران ایفا کرد.
به پاس خدمات ارزشمند او، روز ۱۸ تیرماه هر سال به عنوان "روز ملی ادبیات کودک و نوجوان" در ایران نامگذاری شده و گرامی داشته میشود.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸/channel/eshtadan
🔰 ۲۵ کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!
📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/93Xwdg8BsslkNmY0
🔍 یه کانال عالی هم این پایین هست، همین حالا ببینش!👇
امانتداری؛ بارزترین ویژگی استاد
دکتر #محمد_معین
به بهانه سیزدهم تیر - سالمرگ آن که
«به جان خدمتگزار باغ آتش بود»**
بیشتر ما درباره زندگی حرفهای استاد معین و نقش او در ادبیات کشورمان میدانیم اما کمتر در باره سویههای زندگی شخصی و ویژگیهای اخلاقی این استاد مسلم زبان فارسی گفته شده است!
دکتر مهدخت معین (فرزند استاد)، امانتداری بویژه در کار علمی و تحقیقاتی را بارزترین ویژگی اخلاقی مرحوم پدرش میداند و میگوید: «مکرر شاهد این مسئله بودیم که اگر تلفظ یا معنی کلمهای را از کسانی حتی افراد کمسواد یا بیسواد میپرسیدند یا میشنیدند، به نام آنها ثبت میکردند. این مسئله بسیار اهمیت دارد. بویژه در شرایطی که با وجود منابع اطلاعاتی پیشرفته و امکان دسترسی عمومی به کارهای تحقیقاتی و منابع و مآخذ، هنوز سرقت ادبی و علمی بسیار شایع است و گویا خیلیها اصلا نمیدانند که باید مأخذ را ذکر کنند و استفاده از کار علمی دیگران بدون ذکر مأخذ را بدیهی میدانند».
پ.ن.
** برگرفته از چامه «آرش کمانگیر» سروده زندهیاد #سیاوش_کسرایی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan
سیزدهم تیرماه زادروز محمدعلی فروغی
وطنپرستی و ملّتدوستی ایرانیان
از ایرانیان هر وقت فردی یا جماعتی اوضاع وطن را مساعد احوال خود ندیده و جبراً و اختیاراً به ممالک دیگر مهاجرت کردهاند، همواره نام ایرانی را به آبرومندی حفظ نموده حامل علم و صنعت و عامل آبادی و ثروت بودهاند. چنانکه میتوان گفت در همۀ ممالک مجاور ایران آثار تمدن و آبادی کلاً یا بعضاً از نتایج وجود ایرانیان است. مردم ممالک وسیعۀ هندوستان اگر انصاف دهند میتوانند بهترین شاهد این مدعا باشند که تأثیرات ایرانیان اسلامی در آن مملکت آشکار است و قابل انکار نیست. مقام ایرانیهای باستانی نیز در هندوستان حاجت به شرح و بیان ندارد که جماعت پارسیان که بازماندگان آن قوم شریفاند امروز در آن سرزمین چه مقام ارجمند در همۀ رشتههای خصایص انسانیت دارند و چگونه نام ایرانی را در میان اقوام و فرق بیشمار آن دیار محترم نگاه داشته و مایۀ سرفرازی ما میباشند.
از ذکر این جملات مقصود رجزخوانی نیست، بلکه غرض این است که به عقیدۀ من ایرانی از آن قوم است که استعداد ادای وظایف انسانیت را دارد. چنانکه امروز هم آثار استعداد ایرانی ظاهر است و میتوان امیدوار بود که باز با کاروان ترقّی نوع بشر همقدم شود و در این موقع که به نظر میرسد تمدنهای مختلف شرق و غرب به یکدیگر برخورده و با هم اختلاط و امتزاج یافته و یک یا چند تمدن دیگر باید ایجاد گردد، ذوق و هوش و فکر ایرانی هم مثل ایام گذشته یک عنصر مفید باقیمت واقع شود؛ پس ما ایرانیها حق داریم وطنپرست و ملّتدوست باشیم.
[سیاستنامۀ ذکاءالملک: مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی محمّدعلی فروغی، بهکوشش ایرج افشار، هرمز همایونپور، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۲۵۴-۲۵۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸/channel/eshtadan
🔰اهمیت جهانی «تاریخ ادبیات فارسی»؛
میراث ماندگار احسان یارشاطر برای شناخت ادب پارسی
🔸مجموعه «تاریخ ادبیات فارسی» به عنوان یک دستاورد بزرگ علمی، تأثیری ماندگار بر روند مطالعات ادبیات فارسی داشته و درک عمیقتری از این گنجینه عظیم فرهنگی را برای نسلهای آینده فراهم میآورد. زندهیاد استاد احسان یارشاطر، با دانش گسترده و همت والای خود، نه تنها بنیانگذار و سرویراستار این مجموعه عظیم بود، بلکه به عنوان نیروی محرکه اصلی، موفقیت آن را تضمین کرد.
🔸این مجموعه فراتر از بررسی گونههای شناختهشده و کلاسیک شعر و نثر فارسی، دامنه کاوش خود را به حوزههایی گسترش داده است که غالباً در تاریخنگاریهای ادبی پیشین کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. از جمله این حوزهها میتوان به ادبیات ایران پیش از اسلام و متون به جای مانده به زبانهای اوستایی، پارتی و پهلوی، ادبیات غنی و متنوع شفاهی زبانهای ایرانی (شامل کردی، پشتو، بلوچی، آسی، فارسی و تاجیکی)، سنت پربار و دیرپای تاریخنگاری فارسی، و همچنین جریانها و چهرههای شاخص ادبیات معاصر ایران اشاره کرد.
🔸این مجموعه با بهرهگیری از آخرین دستاوردهای علمی و پژوهشی در حوزه ایرانشناسی و نقد ادبی، و با نگاهی دقیق و موشکافانه به متون اصلی، تلاش دارد تا درک عمیقتری از پیچیدگیها، غنای مفهومی و هنری، و تداوم و تحول این سنت ادبی کهن و پویا ارائه دهد. پوشش زبانهای ایران باستان، میانه و نو، و همچنین توجه به تأثیر ادبیات فارسی بر فرهنگ و ادب مناطق همجوار نظیر امپراتوری عثمانی، شبهقاره هند و آسیای مرکزی، از دیگر ویژگیهای برجسته این مجموعه است که بر جامعیت و اهمیت آن میافزاید.
@ibna_official
🔹/channel/eshtadan