بَِرَِسَِــَِدَِ بَِدَِسَِــَِتَِ دَِلَِبَِرَِ2 کانال ویژه چندین هزار شعر بلندِ ناب مخصوص دکلمه http://t.me/paiezsher
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم
من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
عشق یعنی که تو از آن کسی باشی و من
عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !
چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم
عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد...
بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم !
بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم
بی تو با خاطره ات هم سر دعوا دارم...
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
#لاادری
بی تو چشمان من از دوری تو باریدند
سایه ها بر من و احوال دلم خندیدند
بی تو این شهر، تماشاکده ی رفتن توست
اطلسی ها ، تنشان رختِ سیه پوشیدند
ابر و بادی که تو را ساده گرفتند از من!
لرزش قلب مرا دیده ، به خود پیچیدند
آسمان خیره به چشمان من و بُغضم شد
با تلی صاعقه بـر ، دشمن دل غُریدند
قاصدک های پریشان به هواخواهی من!
ردّ پاهـای تـو را ، از همگان پرسیدند
شمع و پروانه و گل تا به سحر از چشمم؛
قطره در قطره ی اشک از رخِ من نوشیدند
روی پرچین حیاط از ، غم و این بی تابی
قُمـریان ، سر به گـریبان شده و نالیدند
با بهار آمدی و ، یک شبه جانم بردی؛
پیچک و باغ گل از مردنِ من ترسیدند
بی خبر سوز زمستان به تن شهر نشست
بید مجنون و صنوبر از غمت ، لرزیدند
گر چه کمبود تو جان از تن من بیرون برد
"پونه" ها بعد تو از کوچه ی من کوچیدند
#افسانه_احمدی_پونه
شوق من چندین برابر میشود با دیدنت
وای من دیوانه ام دیوانه ی خندیدنت
تو گلی گل،گل به معنایی پر از احساس ناب
می شوم دیوانه تر هر لحظه از بوییدنت
یا که نه تو سیب سرخی بر فراز یک درخت
دست من دور است حتی از خیال چیدنت
آه اصلا" بیخیالش، با خیالت هم خوشم
سایه ای کافیست بانو از همه تابیدنت
دلخوشی یعنی همین که هستی و میبینمت
دلخوشی یعنی که گاهی دزدکی پاییدنت
من کویر خشکم و تو ابری از بغض منی
بشکن این بغضی که دارم با کمی باریدنت
هرچقدر از تو بگویم...باز هم لَختی بخند
آه من دیوانه ام دیوانه ی خندیدنت
#لاادری
گاهی خیال میکنم از من بریده ای!
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای!
از خود سوال میکنم ایا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم!
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای!
از من عبور میکنی و دم نمیزنی!
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای!
یک روز می رسد که در اغوش گیرمت!
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای!
#قیصرامینپور
رفتنت یعنی دوباره ابتدای بی کسی
ذره ذره انجمادم در دمای بی کسی
بی تو باید در قفس آهسته مرد و دم نزد
در فضای میله دار و نخ نمای بی کسی
لاشه ام را می کشم تا روبروی آیِنه
میروم آهسته سمتش با عصای بی کسی
آیِنه دارد مرا بی تو تمسخر می کند
وه چه می آید به تو رخت و ردای بی کسی!
انسجام هر غزل بعد از تو قطعا مشکلست
شعر گفتن با همین سه تا هجای"بی کَ سی"
فاتحه خواندم نثار روح خواجه، بعد از آن
نیتی کردم برای ماجرای بی کسی
"یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور"
وعده ی تکراری حافظ برای بی کسی!
گیرم اصلا آمدی ، سودی ندارد دیدنم
له شدم دیگر بقرآن زیر پای بی کسی
#علی_قهرمانی
تو را دوست دارم ولی رو نکردم
فقط شعر گفتم، هیاهو نکردم
نگفتم، که روزی که گفتم بگویی:«
کفِ دست خود را که من بو نکردم!»
ضمیر مخاطب برایم «تو» بودی
به غیر از تو، من قصدی از «او» نکردم
سرم با تو چرخید هر سو که رفتی
دلم را به غیر تو همسو نکردم
به پیش حسودانِ تو اعتنایی
به یاوهسراییِ بدگو نکردم
خودت را، خودت را... تو را دوست دارم
تو را دوست دارم، ولی رو نکردم
#قیصر_امینپور
درخانه ی دل جزتوکسی نیست ، مگر هست؟
جزعشق تو در سر هوسی نیست ، مگرهست؟
دل کنده ام از عالم و از آدمیانش
غیراز تو که فریادرسی نیست، مگر هست ؟
آغوش توتنگ است و دلم تنگ تر از آن
آزادی من جز قفسی نیست، مگرهست؟
سیراست دل و چشم من از لذت دنیا
جز اخم تو طعم ملسی نیست ، مگرهست
هرچند بزرگ است جهان ، درنظر من
اندازه ی بال مگسی نیست ، مگرهست؟
پاییز و زمستان و بهارم شده یک فصل
از عمر عزیزم نفسی نیست ، مگرهست؟
بی تـو بخدا در تن هر شاخه ی خشکم
انگیزه و شوق هـرسی نیست ، مگر هست؟
نگذار که خاموش شود شعله ی این عشق
این عشق که عشق عبثی نیست، مگرهست؟
#سمیه_پرویزی
مرگ قو
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻗﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﯽ
ﺭﻭﺩ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧَﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏزلها ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﺮ ﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ ﺷﯿﺪﺍ
ﮐﺠﺎ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺑﯿﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺘﺎﺑﺪ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﭼﻮ ﺭﻭﺯﯼ ﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪ
ﺷﺒﯽ ﻫﻢ ﺩﺭﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ
ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاهداین قوی زیبا بمیرد.
"دکتر مهدی حمیدی"
Unaware of your love, what world was I in?
In front of me, drowned in the dream of what you were?
Without a veil, my heart has been both in love and disgraced by you
Oh love, you were mad and disgraceful?
I was a fellow traveler on your path my whole life
You were the same step, the same way, the same pace?
Your bound hair has become restless waves
Oh moon, tell me about the shore of the sea you were?
There has been a lifetime that I wish I knew
You were the soul, and the love, and the Leyla?
ای بی خبر از عشق تو دنیای که بودی؟Читать полностью…
در پیش من و غرق به رویای که بودی؟
بی پرده دلم عاشق ورسوای تو بوده
ای عشق تو دیوانه و رسوای که بودی؟
من همسفر راه تو بودم همه ی عمر
تو همقدم و هم ره و همپای که بودی؟
گیسوی کمندت شده امواج پریشان
ای ماه بگو ساحل دریای که بودی؟
عمریست که مجنون توأم کاش بدانم
تو جان که و عشق که ، لیلای که بودی؟
#علی_خردمند
شده پای دلت از عشق زمینگیر شود؟!
طفل احساس تو بازیچهی تقدیر شود؟
نگهت خیره به در مانَد و از ره نرسد
از غم داغ فراقش دل تو پیر شود؟!
شده دستت به دعا باشد و شب تا به سحر
اشک از گوشهی چشم تو سرازیر شود؟!
مرغ طوفانزدهی ساحل اندوه شوی
بال پرواز خیال تو به زنجیر شود؟!!
منتظر ماندهام ای عشق بیا معجزه کن
شاید این خواب به دستان تو تعبیر شود
#شیلا_تابان
"Has your heart's resolve ever fallen flat on the ground from love?Читать полностью…
Would the innocence of your feeling become the plaything of destiny?
Your gaze remains fixated on the door, yet it never arrives,
Would your heart age from the pain of his parting agony?
If your hand turns to prayer, night till dawn,
Will tears cascade from the corner of your eyes?
You become the sorrowful bird hit by the storm on the shore,
Would the wings of your dreams be chained?
I am waiting, oh love, come perform a miracle,
Perhaps this dream will be interpreted by your hands."
دید مجنون را شبی لیلا به خواب
کاسه ای در دست دارد خیس آب
گفت او را چیست ای شیدای من؟
در جوابش گفت ای لیلای من
کاسه ی آب است اما آب نیست
باده ی ناب است اما ناب نیست
اینکه میبینی حاصل افسون توست
دسترنج هق هق مجنون توست
سوختم در آتش بیداد تو
ریختم هر قطره اش با یاد تو
ابر بودم تشنه ی لیلا شدم ،
بس که باریدم تو را دریا شدم
عشق اگر روزی تو را افسون کند؟
لیلی اش را تشنه ی مجنون کند,,,,
#لاادری
In the night, Majnun sees Layla in a dream,Читать полностью…
Holding a cup filled with water it may seem.
"What is this, my crazy one?" he inquires,
Her response - "O my Layla," he admires.
"It's a cup of water, yet not mere water, but dear,
A pure elixir, but not what it may appear.
What you see is the result of your enchantment,
Majnun's sighs and sobs, his lament.
I burned in the fire of your tyranny cruel,
Every drop shed in memory, a love fuel.
I was a cloud thirsty for Layla's rain,
Soaked you in me, a watery domain.
If love one day enchants you, what then?
Layla may turn you, like me, desolate then."
لعنتی اینجا بمان چشمت اسیرم میکند
لذت آغوش تو چون شیر شیرم میکند
بانوی شعرو خیالم لحظهای بامن بمان
تا بدانی که چرا عشقت اسیرم می کند
بس که ماندم بی تو من در کلبه تنهایی ام
فکر دوری از تو هم بد جور پیرم می کند
بوسه از لبهای تو طعم شراب خانگی است
وای برمن کاین شرابت سر به زیرم می کند
گرمی دستان تو من را هوایی کرده است
بی هوایت زندگی منت پذیرم می کند
دوش من آهسته می گفتم به قاب عکس تو
لعنتی اینجا بمان چشمت اسیرم می کند.
#ناشناس
شهریارت می شوم ، دار و ندارم می شوی؟
ماه رویم ! اخترِ دنباله دارم می شوی؟
صخره ام ! یاد تو موجِ روزگاران من است
بی قرارت می شوم اما قرارم می شوی؟
روزی از این روزها دل را به دریا می زنم
نا خدایت می شوم امیدوارم می شوی؟
متهم نه ! من که محکومم به عشقت نازنین
شوره زارم من ولیکن لاله زارم می شوی؟
تا سحر امن یجیبا بر لبم جاری ست تا
شامی از این شامها شب زنده دارم می شوی؟
واژگون می سازم این تقدیر شوم این ننگ را
گر چه از انصارم اما انحصارم می شوی؟
ازامیداز بیم از رفتن که می گویم شبی
شک ندارم تاسحرچشم انتظارم می شوی
#لاادری
من باغ زمستان زده دارم تو نداری
من خرمن طوفان زده دارم تو نداری
از خاطره ی سبز بهشتی که فرو ریخت
یک میوه ی دندان زده دارم تو نداری
"داش آکلم" و تنگ دلی درد نشان را
بر صخره ی "مرجان" زده دارم تو نداری
من عهد نوشتم تو نه دیدی و نه بستی
من دست به قرآن زده دارم تو نداری
"گر همسفر عشق شدی"را که شنیدی؟
من اسب به میدان زده دارم تو نداری
من اینهمه گفتم و تو یک جمله نوشتی:
من سرمه به مژگان زده دارم تو نداری
#حامد_عسکری
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هرچه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوتهنظران
دل چون آینه اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریدهسران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لالهرویا تو ببخشای به خونینجگران
ره بیدادگران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربهدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
#شهریار
توکه رفتی به خدا ازهمه وحشت کردم
آن همه خاطـره را طعمه حسرت کردم
آمدم پشتِ سرت، بـا غـزلی تـازه ولی
تو نبـودی و من احساسِ خیانت کردم
با دلِ سادهٔ خـوش باورم این بـار فقط
از تـو و نفرتِ این فاصله، صحبت کردم
بعدِ تـو حوصله همراهِ دلـم رفت به باد
با خودم با در و بـا پنجره، خـلوت کردم
تـو کـه رفتی گـذرِ ثانیـه ها کُشت مرا
بـه غـم و غربتِ هـر ثانیـه لعنت کردم
آمـدم پشتِ سرت، شعر بخـوانم بـروم
هرکجا میشد و هر قدر که فرصت کردم
هی غـزل گفتم و هی گفتم و آزار شدم!
و به این بغضِ گلو مانده ام عادت کردم
#علی_نیاکوئی_لنگرودی
🔴 برترین کانالها برای خواندنی عمیق و شنیدنی لذتبخش
📕هنر شراب زندگیست♡
@Geraf_art
📗 یه مرد امیدوار
@Happy_Private_Life
📚 انگلیسی حرفهای با فیلم و کارتون
@RealEnConversations
📚 کافه کتاب صوتی
@CafeBookAudio
📚 من و کتاب ا𝐏𝐃𝐅ا
@aramesh13577
📚 کتابخانه طبی، درمان با داروهای خانگی
@danyalshafa
📚 طـــــــراحی و نقاشـــی
@Painting_Honar
📚 کتابخانه انجمن نویسندگان ایران
@anjomanenevisandegan_ir
📚 اسرار زنان موفق
@successfulwomen1
📚 کتب صوتی نایاب/ زندگینامۀ مشاهیر و ...
@feqdanedel
📚 جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_development_economic
📚 طب سینوی، درمانهای خانگی
@teb_sinawi
📚 دل واژههای تنهایی
@gandomzaran
📚 بیاییم کتاب بخوانیم
@katabkhana_12
📚 کتابهای نایاب و ممنوعه تاریخی
@FA_TI_MI
📚 مدیتیشن ، موسیقی *
@meditation14
📚 آموزشفنبیان،مذاکره،تبلیغنویسیو...
@MaghzeBazari
📚 آموزش انگلیسی۴ مهارت در آیلتس۱ساله
@Englishteacher563
📚 باقلوا تابهای" آشپزی ساده و شیک
@ashpazbashii8
📚 ایران سرزمین گنج
@iran_sarzamin_tamadon
📚 انگلیسی تخصصی VIDEO GAMES
@EnglishVideoGame
📚 کاملترین کتابخانه مجازی
@Mabadbook
📚 کانالی از کتاب و موسیقی و عشق
@romanceword
📚 ایران باستان
@conference_iranvich
📚 یادگیری لغات با اخبار انگلیسی
@english_ielts_garden
📚 طبیب و درمانگری
@samsadeghitebeslami
📚 خودشناسی
@khodshnasi
📚 بزم هنر و اندیشه. تذهیب و نگارگری
@honar_andishan
📚 آموزش انگلیسی درکمترین زمان ممکن!!
@Englishity
📚 برسد به دست دلبر (تک بیت)
@paieznsher
📚 شاهنامه
@shahname_iranvich
📚 انگلیسی تخصصی کنکور IT & COMPUTER
@EnglishInfotech
📚 اشعار و کتابهای ممنوعه!!
@tidaa
📚 دل شدگان
@Ashoftehalan
📚 یه مرکز مشاوره خوب
@rahaclinic_official
📚 واجهای عشق
@vaj_hay_eshgh
📚 روزهای دلتنگی با غزل
@paiezsher
📚 سوارِ بالِ خیال انگیزِ شعر
@sheare_etefaghi
📚 ترنم احساس
@EHSAS_TRANNOM
📚 شعرهای تلخ و شیرین
@negahshear
📚 آموزش عربی بهشکل معاصر و مجانی
@Arabic378
📚 عاشقانههای کلاسیک دزیره
@dessEre
📚 فیلمها و انیمیشنهای فاخر
@kateb_bashimovie
📚 کلیپهای انگیزشی
@kelephayeangizeshi
📚 یک تغییر آگاهانه...
@Utopianist_Nasravi
📚 ایده سبزه عید مطالب جدید روز
@yefenjanaramsh
📚 آموزش ویراستاری
@virast_yar
📚 کهن سرا
@faghatghadimiha
📚 آگاهی
@Andishe_parvaz
📚 پاتوق شاعران《شعر بنوشیم》
@BI_MOLAAHEZEH
📚 روانـشـنـاسِ خـودت بـاش
@sh351b
📚 رازی نهفته [فلسفی]
@razhoft
📚 آموزش رایگان NLP
@behtarinammann
📚 مدرسه اطلاعات
@INFORMATIONINSTITUTE
📚 فلسفه سیاسی
@taraneh_t66
📚 پارسی سخن بگوییم و زیبا بنویسیم
@FARZANDAN_PARSI
📚 دین و علم
@din_va_elm
📚 آموزش عربی
@amuzesharabi
📚 نویسندگی و داستاننویسی
@ErnestMillerHemingway
📚 حضرت مولانا و عاشقانههای شمس
@baghesabzeshgh
📚 وکیل پایه یک دادگستری
@ADLIEH_TEAM
📚 مردان جذب این زنان میشوند(شگردهای جذابیت)
@moshavereh_shoma
📚 فرانسه صحبت کن
@FrenchAvecMoi
📚 رسانه، فرهنگ – نشانه
@irCDS
📚 کتابخانه مجازی
@llib7
📙پله پله تا ملاقات خدای درون
@naghshmana
📕آموزش مدیریت استرس
@booklove_blog
✅هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم
گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم؟
بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم...
اشکی نمانده است که جاری کنم ز چشم
جانی نمانده است که دیگر فدا کنم
ای عشق، من که عقل خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم؟
زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم
#سجاد_سامانی
ای آنکه دلم از غم تو شد متلاشی
سخت است کنار دل تنگم، تو نباشی
دارد شب دلتنگی من باز می آید
ای کاش به زخمم نمکی تازه، بپاشی
تصویرم اگر زشت بیفتد،به از آن است
بر صورت آیینه ی من خط بخراشی
ای مرگ، دگر با چه زبانی بنویسم
زود است, مداد دل من را بتراشی
هرگز نکنم داوری لیگ دلت را
با این همه بی نظمی و جنجال و حواشی
صد بوسه، نثار لب تو می کنم امشب
ای عشق، اگر عشق ترین عشق، تو باشی
#لاادری
مهرِ تو قرار از دلِ دیوانه ی مابُرد
آرامش وآسایشِ کاشانه ی مابرد
غافل شدم از دل دوسه روزی وبه ناگاه
عشق آمد و این گنج زِ ویرانه ی مابرد
هرسوی دویدیم چنان موج به دریا
افسوس که گردابِ بلا خانه ی مابرد
تیرِ نِگهت دوخت به هم دیده و دل را
تاب وتبِ خودسوزی پروانه ی ما برد
درخویش نگنجیم از این شادی احساس
عشق آمدوغم ازدلِ کاشانه ی مابرد
شورِ غزلی هست دراین سینه که دلدار
باطرزِ بیانش دلِ دُردانه ی ما برد
✍#فائزه_فتحی
من گرفتار و تو در بند رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
گنج حسن دگران را چه کنم بی رخ تو؟
من برای تو خرابم، تو برای دگران
خلوت وصل تو جای دگرانست، دریغ!
کاش بودم من دل خسته بجای دگران
پیش ازین بود هوای دگران در سر من
خاک کویت ز سرم برد هوای دگران
پا ز سر کردم و سوی تو هنوزم ره نیست
وه! که آرد سر من رشک بپای دگران
گفتی: امروز بلای دگران خواهم شد
روزی من شود، ای کاش! بلای دگران
دل غمگین هلالی بجفای تو خوشست
ای جفاهای تو خوشتر ز وفای دگران
#هلالی
حضرت یار! اجازہ ست دچارت بشوم؟
دوست دارم همہ ے دار و ندارت بشوم
آمدم گرد غم از صورت ماهت ببرم
سحرِ روشنِ بعد از شب تارت بشوم
بعد تنهاییِ یڪ عمر زمستانِ سیاه
رویش عشق شوم،فصل بهارت بشوم
حضرت جاذبہ! مجذوب حیائت شدہ ام
تو چہ ڪردے ڪہ چنین محو وقارت بشوم؟
وارث دلبرے از لیلے و شیرین شدہ ای
بہ فداے خودت و ایل و تبارت بشوم
صید دل مے ڪنے و ڪار خودت را بلدی
زن عاشق ڪش صیاد، شڪارت بشوم؟
بغلم ڪشور امنے ست بیا فتحش ڪن
سفت و محڪم بغلم ڪن ڪہ حصارت بشوم
از نگاہ تو غزل، عشق، حیا مے بارد
اے بہ قربان تو و مهرہ ے مارت بشوم
آس دل دارم و دستم پر حڪم عشق است
وقت آن است ڪہ پیروزِ قمارت بشوم
آسمان دلت انگار ڪہ ابرے شدہ است
روشناے دل من! ماہ مدارت بشوم؟
ڪاش یڪ روز بیاید ڪہ تو بے تاب شوی
هوس من ڪنے و میل و ویارت بشوم
شانہ ے امن پس از گریہ ے تلخت باشم
صبر و آرامش و سامان و قرارت بشوم
وقت خوابیدن تو شعر بخوانم با عشق
صحنہ ے آخر چشمان خمارت بشوم
دلِ من پیشڪشِ نازِ نگاهت اے یار
مے شود جان دلت باشم و یارت بشوم؟
#لاادری
"Perhaps you too, plunge a dagger into my heart,
Take a breath from someone else, then depart.
Even if you have the chance to soar with a foe,
One day, visit my dwelling, let your presence bestow.
Oh heart, hasten to battle amidst rivals' throng,
Soldier, give your all, in the army, belong.
Pain of separation, love hasn't left, it's true,
O passing time, unleash a fiercer deluge anew.
I may shatter a glass, repent my sin, heed,
O death, ere you come, let a tempest precede..."
This is a poetical excerpt by Sajad Samani.
باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزنЧитать полностью…
با من دم از هوای کسِ دیگری بزن
پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت
روزی به آشیانه ی من هم سری بزن
ای دل به جنگ جمع رقیبان شتاب کن
سرباز نیمه جان! به صف لشگری بزن
درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت
ای روزگار! سیلیِ محکمتری بزن
شاید که جام بشکنم و توبه ای کنم
ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن...
#سجاد_سامانی
ﺷﻌﺮ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩه از ایرج میرزا
" ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﺮ ! "
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﮔﺬﺭ ﺑﻮﺩ
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﻩ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﺮ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﺧﺮ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮔﻬﺮ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻮﺩ
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ
ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎ ﺧﺮﯼ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
ﺁﺩﻡ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺎﮐﻦ
ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
ﺯﺧﻢ ﺗﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺍ ﮐﻦ
ﺧﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﻘﻞ ﻭ ﻫﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﻭﺣﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﻪ ﻇﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﻮﺩﯾﻢ
ﻧﻪ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺭﺍﺿﯽ ﭼﻮ ﺑﻪ ﺭﺯﻕ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺍﺯ ﺳﻔﺮﮤ ﮐﺲ ﻧﺎﻥ ﻧﻪ ﺭﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﺸﺪ ﺧﺮﯼ ﺭﺍ؟
ﯾﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮﺩ ﺯ ﺗﻦ ﺳﺮﯼ ﺭﺍ؟
ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻓﺮﻭﺷﺪ ؟
ﯾﺎ ﺑﻬﺮ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻠﻖ ﮐﻮﺷﺪ ؟
ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﺷﻮﻩ ﺧﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﯾﺎ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭘﯿﻤﺎﻥ؟
ﯾﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﺩ ﻧﺎﻥ؟
ﺧﺮ ﺩﻭﺭ ﺯ ﻗﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﺎﺭﻭ ﺯﺩﻧﺶ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ
ﺧﺮ ﻣﻌﺪﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ
ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﯾﺖ ﺯ ﺧﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ
ﺗﺰﻭﯾﺮ ﻭ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ
ﻣﻨﺴﻮﺥ ﺷﺪﺳﺖ ﺩﺭ ﻃﻮﯾﻠﻪ
ﺩﯾﺪﻡ ﺳﺨﻨﺶ ﻫﻤﻪ ﻣﺘﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺯ ﺁﺩﻣﯽ ﺳﺮﯼ ﺗﻮ
ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﺎ ﺧﺮﯼ ﺗﻮ
ﺑﻨﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﻤﻮﺩﻡ
ﺑﺮ ﺧﺎﻟﻖ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﻭ ﻧﻤﻮﺩﻡ
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺧﺮﯾﺖ
ﺟﺎﺭﯼ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺖ👌
بـاز یـادت در دلم امشب قیـامت مے ڪند
بے تـو دلتنگے مرا هر لحظه غارت مے ڪند
مے گذارم سر به روے، شانه هاے بے ڪسے
فاصله امشب شده قاضے قضاوت مے ڪند
واژه ڪـم آورده ام.. تـا وصفِ تـو زیبـا ڪنم
خوب میـدانـم قلـم دارد جسارت مے ڪند
هیچ ڪس زیبـاتر از تو در جهان هرگز نشد
چشم را حیرت زده، آن قد و قامت مے ڪند
آنچنان دلبستـه ات هستم براے لحظه ای
غافل از یادت ڪه باشم دل شڪایت مے ڪند
بے نهایت دوستت دارم.. فراوان... بیشمار
آیـنـه حتے بـه عشقِ مـا حسادت مے ڪند
هیچ در دستش ندارد جز غزل سنگِ صبور
تا نفـس دارد بـه تـو عرضِ ارادت مے ڪند
#جواد_المـاسی
Читать полностью…
"In my heart tonight, your memory orchestrates doomsday,
Without you, loneliness loots me every moment.
I surrender face down, shoulders without anyone's support,
The distance tonight acts as the judge of judgment.
I have brought fewer words... so I can describe your beauty,
I know well, the pen dares to attempt.
No one in the world has ever been more beautiful than you,
Eyes mesmerized, by that stature and composure.
I am so devoted to you for a moment,
Unaware of your memory that my heart complains.
I love you unlimitedly... plentifully... immeasurably,
Even the mirror envies our love.
Only has in hand the patient stone of poem,
Until it has breath, expresses devotion to you."
عمری به راه تو ، همه شب چشم بر درم
من ماندهام خراب و نفسهای آخرم
با خود به گفتگو که تو از راه میرسی
وقتی خبر ندارمت ، هر روز بدترم
یاد تو آتشی شده و میکُشد مرا
جز تو خیال کس نَبُود هیچ در سرم
دل از همه بریدم و آغوش بستهام
شاید بیایی از ره و گیری تو در برم
در شب ، فروغ روی تو بیداد میکند
ای ماه شام تیره و یار فسونگرم
گویند بگذرم ز خیال و از عشق تو
جانی مرا ، چگونه شود از تو بگذرم
#محمدحقیقی
A lifetime on your path, all night I stand at the door,Читать полностью…
I am left shattered, with my final breaths.
Conversing with myself, anticipating your arrival,
Without news of you, each day I worsen.
Thoughts of you have become a burning flame, consuming me,
But you are the only thought in my head.
I have detached my heart from everything and embraced myself,
Maybe you'll come and I'll find solace in your arms.
At night, the radiance of your face wreaks havoc,
Oh, dark-night moon and enchanting companion.
They say I should move on from thoughts of you and love,
But how can my soul move past you?
دستور بده شاعر چشمان تو باشم
مجبور كه نه ... گوش به فرمان تو باشم
بوسیدن تو جرم شد و فکر قصاصم
محكوم شدم "نجمه"ی زندان تو باشم
جانم شدی و عشق شود مسئلهء ما
عیدست اگر مست به قربان تو باشم
خورشيد منى بر همه عمرم تو بتابى
ای کاش که من شمع شبستان تو باشم
بيمار شدم زود بیا تا که نمیرم
یا مرگ و یا در پى درمان تو باشم
دردت بكشم تا كه غمى در تو نبينم
با برگ وفا چتر به باران تو باشم
ايام به كام دل تو شاد نوازد
من رقص كنان شعر و غزلخوان تو باشم
روزى برسد وعدهء فال تو بگيرم
آن روز دَهَم سر که به دامان تو باشم
#نسيم_عطايى
اگر زشتی کند دنیا بیا تا مهربان باشیم...
اگر پستی کند با ما بیا تا مهربان باشیم...
اگر مهتاب شد پنهان اگر خورشید شد سوزان
اگر مشکل نشد آسان بیا تا مهربان باشیم...
اگر گلها ز هم پاشید ، دل دریاچه ها خشکید
و مرغان چمن کوچید بیا تا مهربان باشیم...
خوشی و غم نمیماند ، زیاد و کم نمیماند
چو دنیا هم نمیماند بیا تا مهربان باشیم...
#لاادری
شدت تنهایی ام را ساز میفهمد فقط
راه حل مشکلم اعجاز میفهمد فقط
شاعری آشفته حالم بغض سنگین مرا
بلبلی جا مانده از پرواز میفهمد فقط
درددل های مرا هرگز نفهمیده کسی
سوز حرف تار را "شهناز" میفهمد فقط
زخم هایم کهنه اند و درد زخم کهنه را
لخته خون پای یک سرباز میفهمد فقط
نم نم باران چشمم ای خدا تاوان چیست؟
ساز من کو؟ درد من را ساز میفهمد فقط
#لاادری
بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است
آنچنان میفشرد فاصله راه نفسم
که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است
رفتنت نقطهی پایان خوشیهایم بود
دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است
سایهای مانده ز من بی تو که در آینه هم
طرح خاکستریش گنگترین تصویر است
خواب دیدم که برایم غزلی میخواندی
دوستم داری و این خوبترین تعبیر است
کاش میبودی و با چشم خودت میدیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است
تارهای نفسم را به زمان میبافم
که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است
#سوگل_مشایخی