insightgroup_ir | Unsorted

Telegram-канал insightgroup_ir - [گروه روان‌تحلیلی بینش]

7512

یونس اقتداری| روان‌درمانگر تحلیلی Admin: @InsightGroup_Admin

Subscribe to a channel

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

راستی چرا ما در مقابل جنگ چنین سخت برآشفته می‌شویم؟! شما و من و بسیاری دیگر؟! چرا ما به جنگ نیز چون دیگر مصائب آزاردهنده زندگی تن در نمی‌دهیم؟!


آخر جنگ که امری طبیعی به نظر می‌آید، علل زیست‌شناختی دارد و عملاً اجتناب‌ناپذیر است. از این گفته‌ی من وحشت نکنید. وقتی قصد بررسی موضوعی را داریم، شاید مجاز باشیم نقاب شایستگی و برتری را که در واقع فاقد آنیم بر چهره زنیم و در پاسخ این پرسش بگوییم: چون هر انسانی حق حیات دارد، چون جنگ زندگی سرشار از امید انسان‌ها را تباه می‌کند، چون با اسارت کشیدن انسان‌ها آنان را خوار و خفیف می‌سازد و راهي اردوگاه‌ها میکند، چون بر خلاف میلش او را به کشتار وامی‌دارد، چون ارزش‌های مادی گران‌بهایی که حاصل تلاش و کوشش و کار انسان‌هاست نابود و ویران می‌کند و...

افزون بر این‌ها؛ چون جنگ به شکل کنونی‌اش دیگر امکان تحقق آرمان قهرمانی گذشته را در بر ندارد و در جنگ‌های آتی به خاطر تکامل جنگ‌ افزارهای مدرن، نابودی کامل یکی از طرفین و شاید هر دو طرف درگیر را در پی خواهد داشت. تمام این‌ها درست و چنان انکار ناپذیر که آدمی در حیرت است که چرا تاکنون اجماع و توافقی همگانی در جهت محو و از میان برداشتن جنگ به وجود نیامده است.

از نامه‌های زیگموند فروید به آلبرت اینشتین


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

برای عشق ورزیدن باید یاد بگیریم که نقش و اثر پیشینه‌مان در انتخاب شریک زندگی را بپذیریم، که به جای تأکید صرف بر موفقیت‌ها و نقاط قوت، شکست‌ها را نیز نادیده بگیریم، که نیاز طرف مقابلمان به دریافت عشق را به رسمیت بشناسیم، که امور جزئی اما پرزحمت منزل را مدیریت کنیم، که قبول کنیم اعتراف به نیازهای خود دشوار است و اینکه ماهیت و نواقص گرایش‌های جنسی‌مان را بپذیریم.

هرگاه قبول کنیم که میزان رضایت ما از یک رابطه منوط است به میزان اشتیاق مان به بازگشت به مدرسه‌ای که متأسفانه هیچ‌وقت به نیازهای واقعی ما توجه نکرد، آنگاه آماده آغاز رابطه هستیم.

آلن دوباتن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

هنگامی‌که یک درمانگر مبادرت به روان‌کاوی یک بیمارِ زن هیستریک می‌کند که از حمله‌های هیستری به ستوه آمده، دیری نگذشته به این نتیجه می‌رسد که این حمله ها چیزی نیستند جز فانتزی‌هایی که به جلوه‌های حرکتی ترجمه شده‌اند، به جنبش درآمده‌اند و در قالب پانتومیم تجسم یافته‌اند.


درست است که این فانتزی‌ها ناخودآگاه‌اند، اما سوای این، آن‌ها ماهیت همان فانتزی‌هایی را دارند که می‌توان مستقیماً در رویا پردازی‌های روزانه مشاهده کرد یا به کمک تفسیر از دل رؤیاهای شبانه بیرون کشید.
"چه بسا یک رؤیا جای یک حمله‌ی هیستریک را بگیرد و حتی محتمل‌تر آنکه توضیحی برای چنان حمله‌ای باشد، زیرا؛ فانتزی یکسانی در رؤیا و در حمله‌ی هیستریک امکان بیان‌های متفاوتی پیدا می‌کند".
پس می‌توانیم انتظار داشته باشیم که با مشاهده‌ی یک حمله بتوانیم فانتزی بازنمود یافته در آن را بشناسیم، اما این به ندرت امکان پذیر است.

جستارهایی درباره تکوین بیماری‌های روانی
زیگموند فروید


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

آنی که دوستش می‌دارم ممکن است نتواند فراوانیِ خیالی‌ای را که در پی‌اش هستم به من ببخشد، اما دست‌کم می‌تواند واقعی‌ترین چیزی را که دارد، یعنی؛ میل خود به همان فراوانی را به من بدهد.

ما میل خود را به یکدیگر می‌دهیم، که دقیقاً به این معناست که آنچه را نمی‌توانیم در دیگری برآورده کنیم به یکدیگر می‌دهیم. بنابراین؛ گفتن اینکه «دوستت دارم» معادل آن است که بگوئیم؛ «این تو هستی که نمی‌توانی مرا ارضا کنی!» و من چقدر باید ویژه و منحصربه‌فرد باشم که به تو یادآوری کنم این من نیستم که تو می‌خواهی.

ایدئولوژی زیبایی‌شناسی | تری ایگلتون
ترجمۀ مجید اخگر


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

یک سوژه‌ی روان‌نژند بهنجار و یک روان‌پریش، دریافت‌های بسیار متفاوتی از واقعیت دارند. درحالی‌که سوژه‌ی روان‌نژند جهان خود را در قالب یک سناریوی فانتزی ساختاربندی می‌کند که فقدان امر واقعی را می‌پوشاند، در روان‌پریشی این امر واقعی اغلب به مثابه‌ی یک صدا یا نگاه خیره‌ی آزاردهنده ظهور می‌کند که شروع به تسخیر سوژه می‌کند و از این طریق دریافت سوژه از واقعیت به صورت ریشه‌ای دگرگون و یا حتی دچار فروپاشی می‌شود.

بیشتر اوقات، روان‌پریش برای رها شدن از این صدا یا نگاه خیره‌ی آزاردهنده دست به جنایت می‌زند و در نتیجه می‌کوشد دریافت خود را از واقعیت تغییر دهد. همچنین گه‌گاه روان‌پریش سوژه‌ی دیگری را به عنوان یک منبع خطر می‌پندارد و این می‌تواند به بی‌رحمانه‌ترین جنایات بیانجامد.

درباره اضطراب | رناتا سالكل


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

باراباس از خشم دیوانه شد. صورت آبله گونش مثل آتش سرخ شد. بطرف پسر مریم خیز برداشت، دست بلند کرد و بر او سیلی نواخت اما عیسی به آرامی طرف دیگر صورتش را گرفت و گفت: برادرم باراباس آنطرف را هم سیلی بزن. دست باراباس سست شد و چشمانش از حدقه بیرون پرید. این دیگر چه جور آدمی است؟! کیه - شبح آدم یا شیطان؟! مات و مبهوت پا پس کشید و به عیسی خیره شد. پسر مریم بار دیگر او را تهییج کرد برادرم باراباس طرف دیگر صورتم را هم سیلی بزن.»


در فرآیند درمان ممکن است بیمار وارد فرآیند انتقال شود و با قرار دادن تحلیل گر به جای ابژه های اصلی زندگی خود شروع به حمله و بی احترامی تحلیلگر کند، گویی تلاش دارد تصویری از گذشته را بازسازی کند، در واقع؛ بیمار به صورت ناخودآگاه قصد دارد تحلیلگری را که تا این لحظه (لحظه ی شروع انتقال) با او رابطه ی درمانی خوبی داشته است را بی اعتبار کند و تاییدی ایجاد کند برای این پیش فرضش که «همه ی آدم ها بد هستند و با بدترین شکل ممکن با من برخورد کرده اند» .

در این لحظه؛ بیمار ناخودآگاه آغاز به حمله و بی‌احترامی به تحلیل‌گر می‌کند و در اینجا عیار درمانگر مشخص می شود، درمانگر در این حالت میتواند دو راه را در پیش بگیرد؛ یا وارد فرآیند انتقال متقابل شود و جواب بیمار را طبق مثل «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن» بدهد و با انتخاب این راه باعث سقوط مطلق رابطه ی درمانی ایجاد شده شود.

یا برخی درمانگران دیگر فرار را بر قرار ترجیح می دهند و خیلی سریع خود را گم و گور می‌کنند با بهانه های مثل اینکه؛ ما دیگه نمی‌تونیم ادامه بدیم، فرصت ندارم، به جایی نمی‌رسیم و..... که خیلی ها استادش هستند.

و یا راه سوم را انتخاب کند و بدون افتادن در دام انتقال متقابل و یا فرار کردن، به عنوانِ مثال؛ در تمثیلی که بالا آورده شد تحمل کند و بدون واکنش انتقالی شنونده باشد تا با گذشت زمان بیمار را به این بینش برساند که بله همه ی آدمها بد نیستن و به بدترین شکل با او برخورد نمیکنند و پیشفرضی را که در بالا گفته شد را از اعتبار بیندازد. با این کار و با گذشت زمان رابطه ی درمانی قوی تر می شود و احتمال کم کردن آسیب شخصیتی بیمار کمتر می شود.

تحلیل‌گری که می‌ماند، نه چون ضعیف است، بلکه چون ظرفیت نگه‌داری دارد، می‌تواند به بیمار کمک کند تا واقعیتی نو تجربه کند؛ تجربه‌ای که در آن، دیگری نه دشمن است، نه آزارگر، بلکه انسانی است که می‌ماند، حتی در طوفان انتقال.

✍ وحید خسروانی مقدم


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

🔹فردا ساعت 18 یک لایو اینستاگرامی درباره امکان درمان اختلالات شخصیت دارم

اگر دوست داشتید تو این پیج میتونید شرکت کنید 👇

@Dr.taheralizadeh

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

مشخصه اصلی روابط بیمار مرزی، خودآزاری است. وابستگی با درد همراه است و منجر به تکرار این ترجیع بند می‌شود که عشق و عاشقی به انسان آسیب می‌زند. بیمار مرزی در کودکی در تلاش برای ایجاد رابطه‌‌ای گرم و صمیمانه با مادر یا مراقب اولیه، درد و سرگشتگی تجربه کرده است.

سپس در ادامه زندگی، سایر یاران، همسران، دوستان، معلمان، کارفرمایان روحانیون و پزشکان این سرگشتگی قدیمی را زنده می‌کنند. انتقاد یا به ویژه بدرفتاری، تصور بیمار مرزی از بی‌ارزشی خود را تقویت می‌کند.

از تو بیزارم، ترکم نکن
جرالد جی. کرایزمن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فروید و لکان به خوبی می‌دانستند هیچ سرکوبی بدون بازگشت امر سرکوب‌شده وجود ندارد.آنها به خوبی از این نکته آگاه بودند که گفتمان سرکوبگر همان چیزی را که سرکوب کرده تولید میکند.


با این حال؛این گفتمان آن چیزی را سرکوب میکند که در ظاهر به سرکوب آن می‌پردازد، چیزی که خود گفتمان آن را X تهدیدکننده‌ای می‌داند و در پی کنترلش است. اشکال جنسیت که به عنوان تهدیدی که باید کنترل شده به تصویر کشیده می‌شود-مانند فیگور زن که میل جنسی کنترل‌نشده‌اش تهدیدی برای نظم مردانه است- ابهام‌زایی‌هایی فانتاسمیک هستند.

برعکس؛این گفتمان (از جمله) عنصر آلوده‌ی خودش را از طریق چیزی که سعی در کنترلش دارد،سرکوب می‌کند، مثلا؛ شیوه‌ای که فداکردن سکسوالیته، عمل فداکاری را جنسی می‌کند یا شیوه‌ای که در آن تلاش برای کنترل سکسوالیته، فعالیت کنترل را جنسی می‌کند.


بدین ترتیب؛جنسیت البته نامرئی نیست، بلکه می‌توان کنترل و مهارش کرد. آنچه در این میان «نامرئی» است، جنسی‌سازی عمل کنترل است: آنچه نامرئی است نه ابژه‌ای فرّاری که سعی در کنترلش داریم، بلکه نحوه‌ی مشارکت ما در آن [فرایند کنترل] است.

اسلاوی ژیژک


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

انسان‌ها وقتی برای ما واقعی می‌شوند که ما را سرخورده می‌کنند؛ اگر سرخورده‌مان نکنند تنها شخصیت‌هایی خیالی هستند.


جریان از این قرار است؛ اگر دیگران به میزان کافی سرخورده‌مان کنند برایمان واقعی می‌شوند، یعنی؛ تبدیل می‌شوند به افرادی که می‌توانیم با آنها تعامل داشته باشیم. اگر ما را بیش از حد سرخورده کنند، بیش از حد واقعی می‌شوند، به عبارتی؛ افرادی که به ستوه مان می‌آورند و ناگزیریم به ایشان آسیب برسانیم. اگر خیلی کم سرخورده‌مان کنند ایدئالیزه می‌شوند، می‌شوند شخصیت‌های تخیلی و شخصیت‌های آرزوهایمان، اگر بیش از اندازه ما را سرخورده کنند شیطانی و اهریمنی می‌شوند، می‌شوند شخصیت‌ های کابوس‌هایمان.

حسرت | آدام فیلیپس


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

سلام دوستان🌱
این لینک پرسشنامه من هست که پر کردنش کمتر از  ۱۰ دقیقه زمان می بره، من دد لاینم داره تموم میشه 👩‍🦯🥲و به ۳۰۰ نفر نیاز دارم که پرش کنن امکانش هست لطف کنید و زمان بذارید و پرش کنید واقعا ممنون میشم🌱

لینک پرسشنامه:
https://survey.porsline.ir/s/1f10qZa6

در صفحه پایانی پرسشنامه راه هایی برای ارسال نتیجه بعد از اتمام کار پژوهشی از شما خواسته شده، در صورت تمایل یک راه ارتباطی را با ما به اشتراک بگذارید.
حد اکثر زمانی که این پرسشنامه از شما می گیرد 15 دقیقه است، پیشاپیش سپاس از همراهیتان. 🌱

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

اگر تکرار مبنای عاطفه دردناک است، آیا نمی‌توانیم هر عاطفه‌ای را _خوشایند یا ناخوشایند _بازتولید یک درد آغازین تعریف کنیم؟!


بنا به نظر فروید؛ هیجان علاوه بر آنچه اکنون احساس می‌کنیم، همچنین تکرار احساس درباره‌ی چیزی در گذشته‌های دور است. عاطفه، همواره بازگشت کم‌ فروغ هیجان شدید اولیه است.

خاص‌ترین هیجان خوشایند یا ناخوشایندی که می‌توانم در زمان حال تجربه کنم، بی چون و چرا تکرار یک هیجان قدیمی است. برای مثال؛ اگر در مواجهه با صحنه‌ای تحمل‌ناپذیر غرق انزجار شوم، یقین خواهم کرد که در حال تجربه‌ی احساس تازه‌ای هستم انگار که هرگز آن را به این شکل تجربه نکرده بوده‌ام. بعدها زمانی که شدت ضربه کاهش یافت پی می‌برم که قبلا نفرت مشابهی را تجربه کرده بودم. در یک کلام؛ عاطفه جدیدی در میان نیست، عاطفه همواره میوه‌ی تکرار است.

خوان داوید نازیو


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فرایند جابه‌جایی چیزی مشابه با تردستی شعبده‌بازان است؛ توجه عامل سانسور به واسطه تأکید بر چیزی دیگر منحرف می‌شود، بدان‌گونه که آنچه در رؤیا واجد اهمیت است، در قالبی دیگر در محتوای آشکار بی‌اهمیت جلوه می‌کند و به عکس.

مثلاً؛ مرد جوانی که از هم‌آغوشی مضطرب می‌شد، حیران رؤیایی بود که در آن می‌دید در آبی عمیق مشغول شنای قورباغه است تا آن که به ناگاه دریافت آن رؤیا کنایه و اشاره‌ای است به ترس او از فرا رفتن از عمل پیش‌نوازی به سوی مقاربت و دخول!

درآمدی نو بر روان کاوی | آنتونی بیتمن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

باید بپذیریم که عشق یکی از دردناک ترین تجربه‌ها در زندگی فردی انسان است! به همین سبب است که برخی از مردم برای ترویج تبلیغات پر سر و صدای «بیمه جامع» تلاش می‌کنند.

عشق، انگیزه‌ی شماری از قتل‌ها و خودکشی‌ها بوده است، در واقع؛ عشق، در سطح خودش، الزاماً صلح‌آمیزتر از سیاست انقلابی نیست. حقیقت چیزی نیست که در باغ گل‌های سرخ پرورش یابد. هرگز! عشق تناقض‌ها و خشونت‌های خودش را دارد. اما تفاوت در این است که در سیاست ما به راستی ناگزیریم برای فهم دشمنان‌مان تلاش کنیم، در حالی که در عشق هر آنچه که هست تنها رخدادهایی عاطفی ذاتی و درونی است که هیچ دشمنی را تعریف نمی‌کند، اگرچه گاهی تلاش برای تحقق عینیت را در رویارویی با تفاوت سازمان‌دهی میکند.

در ستایش عشق| آلن بدیو


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

قدرت کنترل‌کننده‌ و هدایت کننده‌ی رانه‌ها و سوائق غرایز، تبدیل ضروریات بیولوژیکی به نیازها و امیال، به جای این که ارضا را کاهش دهد افزایش می‌دهد: «میانجی کردن» طبیعت و سرشت شکستن جبر آن، شکل انسانی اصل لذت است.

این محدودیت‌های غرایز، چه بسا در ابتدا توسط کمبود و وابستگی طولانی به وضعیت حیوان انسانی، اعمال شده باشد، اما موجب وجه تمایز انسان شده‌اند و به او امکان می‌دهند ضرورت نسنجیده و کور برآوردن نیاز را به ارضا و کامروایی مطلوب بدل کند.

اروس و تمدن | هربرت مارکوزه


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

احساس گناه، خجالت زدگی و شرم به طور معمول احساس اضطراب را همراهی می‌کنند. بی تردید در نخستین کتاب درباره مکانیسم‌های دفاعی «من» و مکانیزم های دفاعی، آنا فروید مفهوم اضطراب علامتی را معرفی نمود.

او گفت؛ این مستقیماً تنش غریزی متعارض نیست، اما نشانه ای از تنش غریزی پیش بینی شده است که در «من» رخ می‌دهد. بنابراین؛ عملکرد پیام‌دهنده اضطراب حیاتی و از نظر زیست‌شناختی سازگارانه در نظر گرفته می‌شود تا به ارگانیزم درباره خطر و تهدید تعادلش هشدار دهد.

اضطراب به عنوان افزایشی در تنش روانی و جسمانی احساس می‌شود و نشانه‌ای که ارگانیزم دریافت می‌کند به او اجازه انجام کنش دفاعی را در برابر خطر ادراک شده می‌دهد.


تحلیل عصب نگر | اوی پلد


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

کودک، پیش از آن‌که زبان بیاموزد، در مواجهه با تصویر خود در آینه، برای نخستین‌بار تجربه‌ای از تمامیت می‌یابد. این تصویر، که به‌ظاهر یکپارچه و منسجم است، در حقیقت بازتابی خیالی است که کودک را به شناسایی خویش ترغیب می‌کند.

اما این شناسایی، همواره با نوعی بیگانگی همراه است، چراکه؛ تصویر آینه‌ای، نه خود واقعی، بلکه؛ بازنمایی‌ای از آن است. این مرحله، که لکان آن را "مرحلهٔ آینه‌ای" می‌نامد، نقطهٔ آغاز شکل‌گیری من (ego) است؛ منی که بر پایهٔ تصویری بیرونی و خیالی بنا نهاده شده و همواره در تعارض با واقعیت درونی سوژه قرار دارد.

گزیده مکتوبات لکان


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

برخلاف نارسیسیست معمول، نارسیسیست خجالتی باورها و جاه‌طلبی‌ های خود بزرگ‌ بینانه‌اش را به دقت مخفی نگاه می‌دارد. به نظر می‌رسد که فروتن و بی‌میل به موفقیت‌های اجتماعی است. همچنین ممکن است به شکل عیان و آشکار، اکتساب امور مادی و پول را تحقیر کند.


نارسیسیست خجالتی وجدان سخت‌ گیر تری از نارسیسیست معمول دارد. او استانداردهای اخلاقی سطح بالایی دارد و نسبت به لغزش اخلاقی آسیب‌پذیری کمتری دارد. برخلاف جفت نمایشی‌اش، نارسیسیست کمرو احساس پریشانی و ندامت شدیدی در قبال خطای ادیپی و نیز عدم ظرفیت برای همدلی کردن با دیگران احساس می‌کند.

در حالی که او قادر نیست به طور حقیقی نسبت به دیگران توجه کند، اما برای همیشه یاری‌ده آن‌هاست. برخلاف نارسیسیست معمول که پس از استفاده از دیگران، آن‌ها را نادیده می‌انگارد، نارسیسیست خجالتی قادر به احساس سپاسگزاری و ارائه ترمیم به دیگران است.

این وجدان سخت‌گیر و مسئولیت‌پذیر، او را به سمت پنهان کردن جاه‌طلبی و خود بزرگ‌ بینی‌اش سوق می‌دهد. برخلاف نارسیسیست معمول که هنگام فاش شدن خطاهایش احساس حقارت می‌کند، نارسیسیست خجالتی شرم را زمانی تجربه می‌کند که پرده از خود بزرگ‌ بینی و جاه‌طلبی‌اش برداشته شود. در واقع؛ او شعله‌های جاه‌طلبی‌اش را به شکل نیابتی زنده نگه می‌دارد؛ از طریق مهندسی کردن موفقیت‌های دیگری.

از آنجا که نارسیسیست خجالتی عنان آرزوهایش برای دیده‌شدن را سخت کشیده ‌است تا پنهان بماند، هنگامی که از او عکس‌برداری می‌شود به طور خاص احساس معذب بودن می‌کند. تمرکز دوربین بر او، ایگوی او را به یک‌ باره در تمایلات بدوی خودنمایی غرق می‌کند و موجب اضطراب بسیار او می‌شود.

اگرچه اشتیاق بسیاری برای شناخته شدن در او وجود دارد، با این‌ همه در گردهمایی‌های اجتماعی ترجیح او تنهایی است. از طرف دیگر؛ این توداری و کم‌ حرفی به نارسیسیست خجالتی کیفیت دیگری می‌دهد. ظرفیت مختل او برای ارتباطات عمیق، از نظر دیگران چندان واضح نیست. دشواری‌های او در حوزه جنسی و زندگی زناشویی عمدتاً ناشی از خودبینی و نیز گناه پنهان و تغییر شکل‌یافته‌ی زنای با محارم است که برای مدت‌ زمان طولانی به آن توجه نشده است.

نارسیسیست خجالتی | سلمان اختر


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

تروماها در احساسی که بعد از مرز گذاری های به‌جا دارید نقش مهمی ایفا می‌کنند. پای تجربه‌های مربوط به تروماها ممکن است به گفت‌وگوهای افراد دربارۀ مرز گذاری هایشان کشیده شود.

وقتی کسی ترومایی را از سر گذرانده، احتمالاً در مواجهه با مرز گذاری زخم‌هایش سر باز می‌کنند. اگر افراد احساس کنند در گذشته توان یا حق دفاع از خود را نداشته‌اند (یا این کار برایشان خطرناک بوده)، ممکن است در وضعیت فعلی به راحتی با شمایی که در حال دفاع از خودتان هستید کنار نیایند.

مرزهای رهایی‌بخش | ملیسا اربن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

برای متعهد بودن به چیزی—خواه یک شخص، ایدئولوژی، واژگان یا شیوه‌ای از زیستن— نخست باید، شاید به صورت ناخودآگاه، به خود تعهد متعهد بود. پرسش این نیست که آیا باید از ظرفیت تعهد چشم‌پوشی کنیم، بلکه این است که تعهد چه چیزهایی را از جلوی چشممان کنار می نهد درحالیکه ممکن بود برای ما خواستنی باشند؟!


اگر توصیف‌های ما از امر جنسی تحت سیطره روایت‌هایی از تعهد هدفمند باشند—سکس به‌مثابه تولیدمثل، سکس به‌مثابه آمیزش دگرجنس‌گرایانه، سکس به‌مثابه صمیمیت—آنگاه عشوه‌گری یا طنازی این ساختار را بر هم می‌زند و حس ما از پایان را دچار آشفتگی می‌کند.

در عشوه‌گری، هرگز نمی‌توان دانست که آیا آغاز یک داستان—داستان یک رابطه—درواقع همان پایان آن خواهد بود یا نه؛ عشوه‌گری، به بیان دیگر، بازی با عنصر غافلگیری است. از منظری سادیستی، گویی پایان شناخته‌شده و مطلوب در حال انکار، تعویق، یا حتی طرد شدن است. اما از دیدگاهی عمل‌گرایانه، می‌توان گفت که فضایی ایجاد می‌شود که در آن اهداف یا فرجام‌ها مجال پرورده شدن می‌یابند؛ آن میل مفروض به ترکیب‌های جنسی آشکار یا تعهدات مشخص، شاید شیوه‌ای باشد برای پیش‌دستی بر امکان‌های کمتر آشنا، یا فراهم کردن زمانی برای تأمل بر آن‌ها.

اگر بتوان عشوه‌گری را در حالتی پایدار نگاه داشت، آنگاه این کنش نه‌تنها راهی برای پرورش امیال، بلکه؛ شکلی از زمان‌طلبی خواهد بود. به تعویق انداختن، می‌تواند مجالی برای امکان‌های تازه فراهم کند.

On Flirtation:An Introduction
Adam Phillips

ترجمه: علیرضا کلانتری


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

در انتقال خودشیفته‌وار، نیاز به خودبزرگ‌بینی مراجع و ایده‌آل دیدن درمانگر به عنوان ابژه‌ی مهم زندگیِ او هر دو هم‌زمان یا به تناوب فعال می‌شوند. و صرفا پس از فعال شدن این نیازهای بدوی است که‌ می‌توان انتقال را در آن‌ها فعال ساخت.

در واقع؛ لازم است این‌ مراجعین ابتدا احساس نیازمندی خودشان به درمانگر و متقابلا مهم بودن درمانگر را در خویش تجربه کنند و تا زمانیکه این اتفاق رخ ندهد، روان‌کاو جایگاهش در حد یک شی یا یک پاره ابژه‌ی فتیش‌وار برای آن‌ها باقی خواهد ماند.

امیرحسین کمیجانی


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

افراد مرزی عمیقاً از رها شدن می‌ترسند، اما به شکلی رفتار می‌کنند که گویی خود رهاگرند. در روابط نزدیک، رفتاری دوسویه از خود نشان می‌دهند؛ مشتاق نزدیکی‌اند، اما از صمیمیت هراسان. درمانگر باید بتواند این تنش را درک و تحمل کند.

نانسی مک ویلیامز


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

احساس تنهایی در میان جمع یا با فردی بی تفاوت یا بی‌عاطفه چنان خلایی در وجود انسان ایجاد می‌کند که هیچ کس تمایل ندارد تجربه‌اش کند.


تنهایی می‌تواند انتخابی شخصی باشد، همدم زندگی‌مان باشد، نه سایه‌ای سنگین بر آن! تنهایی گاه با فرصتی که برای تفکر و رشد و یادگیری فراهم می‌کند می‌تواند مثبت و سازنده باشد. منظورم فقط انزوای خودخواسته یا صرف وضعیت دور بودن از جمع نیستط بلکه؛ تنهایی به معنای آگاهی‌ای عمیق از مرزهای خویشتن آدمی است که در شرایط مناسب می‌تواند حیات‌بخش هم باشد. تنهایی برای بعضی آدم‌ها به چاله‌ی آبی می‌ماند که یکباره پایشان می‌رود توی آن و زود از آن بیرون می‌آیند اما برای برخی دیگر اقیانوسی بی‌انتهاست.

سرگذشت تنهایی | فی باوند آلبرتی


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

از دست دادن عشق،نقش مهمی در زندگی روانی هر کودکی ایفا میکند،اگرچه در برخی کودکان نقش آن در مقایسه با بقیه بیشتر است؛هرچند ممکن است نقش عظیمی ایفا کند،اما اصلاً و ابداً تنها عامل نیست.برعکس؛از دست دادن عشق پیوسته همراه با دو مصیبت دیگر در این مقطع از زندگی است؛یعنی اختگی و از دست دادن ابژه.


بعلاوه؛بسته به شرایط از دست دادن عشق،ممکن است به صورت نوعی خطر یا نوعی مصیبت که رخ داده است ظاهر شود: در حالت اول؛باعث تشویش می‌شود و در حالت دوم؛به عاطفه افسرده وار می‌انجامد،اما هیچگاه منحصراً یکی یا دیگری نیست.

در نهایت؛هیچ شواهدی وجود ندارد که عاطفه افسرده‌وار همراه با از دست دادن عشق در سن ادیپال اهمیت بیشتر یا کمتری در دختران در مقایسه با پسران داشته باشد. با توجه به نکته‌ اخیر؛از دست دادن عشق شبیه به از دست دادن ابژه است،درحالیکه هر دو متفاوت با اختگی‌اند.از این رو همانطور که گفته‌ام، تشویش اختگی معمولاً اهمیت بیشتری در مناقشات پسران در مرحله‌ی ادیپال دارد تا عاطفه افسرده وار اختگی و عکس آن در مورد دختران در مرحله ادیپال صدق میکند.

ذهن درگیر مناقشه | چارلز برتر


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فانتزی، نه تنها نقش سازنده‌ای در تجلی‌های انحرافی جنسیت بازی می‌کند، بلکه؛ به منزله‌ی تخیل هنری نیز انحرافات را به تصاویر آزادی، کامیابی و ارضای تام و تمام گره می‌زند.


در یک نظم سرکوبگر، که موازنه‌ای بین امور هنجاری، سودمندی، اجتماعی و خیر برقرار می‌کند، تجلی‌های لذت به خاطر نفس لذت باید در حکم گل‌های بدی (fleurs du mal) ظاهر شوند. علیه جامعه‌ای که امر جنسی را به منزله‌ی وسیله‌ای برای هدفی سودمند به کار می‌گیرد، انحرافات امر جنسی را به مثابه‌ی هدفی در خود لحاظ می‌کنند. بدین‌ترتیب؛ انحرافات خود را بیرون از قلمرو اصل عملکرد قرار می‌دهند و بنیاد آن را به چالش می‌کشند.

آن‌ها مناسبات لیبیدویی‌ ای مستقر می‌کنند که جامعه باید این مناسبات را از میان بردارد، زیرا؛ آن‌ها فرا شد تمدن را در معرض خطر معکوس شدن قرار می‌دهند، تمدنی که ارگانیسم را به ابزار کار بدل کرد.

اروس و تمدن | هربرت مارکوزه


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فروید بر خصیصه‌ی انحصاری انحرافات از هنجارها، و نفی عمل جنسی مربوط به تولید مثل توسط آن‌ها تأکید می‌کند. بنابراین؛ انحرافات، تجلی طغیان علیه انقیاد امیال جنسی تحت نظم تولید مثل، و علیه نهادهای حافظ این نظم هستند.

نظریه‌ی روانکاوی در اعمالی که تولید مثل را حذف می‌کنند یا از آن ممانعت به عمل می‌آورند، تضادی علیه تداوم زنجیره‌ی تولید مثل و بدین‌سان زنجیره‌ی سلطه‌ی پدری - تلاشی برای ممانعت از  «ظهور مجدد پدر» می‌بیند.

این انحرافات، به‌ نظر، کل بردگی اگو لذت تحت اگو واقعیت را نفی می‌کنند. با دعوی آزادی غرایز در جهان سرکوب، اغلب مشخصه‌ی انحرافات، نفی تام و تمام آن احساس گناهی است که ملازم سرکوب جنسی است.

این انحرافات، به خاطر طغیان‌شان علیه اصل عملکرد، تحت نام اصل لذت، شباهت عمیقی را به فانتزی نشان می‌دهند، فانتزی همچون آن فعالیت ذهنی که از واقعیت‌آزمایی دور نگه داشته می‌شود و تنها تحت انقیاد اصل لذت باقی می‌ماند.

اروس و تمدن | هربرت مارکوزه


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

ما یقیناً نمی‌دانیم از کدام درد کهن بیرون آمده‌ایم، اما می‌توانیم مطمئن باشیم که آن درد، دوباره در تمام دردهای جسمانی و روانی بروز می‌کند و ویژگی خود را به شکل هیجانی ناخوشایند به آن‌ها منتقل می‌کند. این درد آغازین و نا زمانمند دائم به زمان حال بازمی‌گردد تا با تمام دردهای دیگر ارتباط برقرار کند و این تجربه‌ی ما هنگام بیماری یا آزردگی نشانه‌ی نبودِ تحمل ناپذیر لذت است.

اما تجربه‌ی دردناک گذشته نیز موجب می‌شود هرکدام از دردهای خویش را به شکلی بی‌همتا و انفرادی تجربه کنیم. تجربه‌ی درد، همواره تجربه‌ی درد من است. هر کس به شیوه‌ی خود و فارغ از علت رنجش درد می‌کشد. هر بار که درد می‌کشیم، درد ما خواه منشا آن در بدن باشد یا در ذهن به شکل جدایی‌ناپذیری با درد سابقی که در ما زندگی می‌کند در هم‌می‌آمیزد.

این بازگشت آشکار گذشته دردناک، دقیقاً همان چیزی است که درد کنونی را به درد من بدل می‌کند. دردی که دوباره احساس می‌کنم در واقع درد من است، زیرا؛ نزدیک‌ترین نشان گذشته مرا بر خود دارد.

رنج و عشق | خوان داوید نازیو


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

تأويل رؤیا یا همان ابزار اصلی روانکاوی، عبارت است؛ از وارونه‌ سازی این فرایند تبدل و تغییر شکل و بازشکافی و واسازی عمل رؤیا برای پرده‌برداری از آرزوی اصلی نهفته در پس آن؛ درست مشابه با آشکارسازی تکانه‌های نهفته در پس عارضه‌های شخص هیستریک که سبب می‌شود بر امیالش تسلط یابد و از بند و بردگی آن‌ها خلاص شود.

روان‌کاو، برای تأویل باید مکانیزم‌های عمل رؤیا را بفهمد؛ مکانیزم‌هایی که «اندیشه‌های قوام‌یافته بر مبنایی معقول و منطقی» را به تصورات عجیب و هیئت غریب رؤیا بدل می‌کنند. تحلیل رؤیا به زعم فروید برتری و چیرگی خرد بر نابخردی است.

درآمدی نو بر روان کاوی | آنتونی بیتمن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

مادرِ خوب‌ِ کافی، مادری نیست که کامل باشد یا هیچ‌گاه اشتباه نکند. بلکه او کسی است که در آغاز، با حساسیت بسیار بالا به نیازهای نوزاد پاسخ می‌دهد و به‌تدریج با رشد کودک، از شدت این پاسخ‌دهی می‌کاهد. این عقب‌نشینی تدریجی، به کودک اجازه می‌دهد تا با واقعیت‌های دنیای بیرونی روبرو شود، بدون اینکه ناگهان در برابر آن تنها بماند.


عملکرد حیاتی مادرِ خوب‌ِ کافی، ایجاد یک "محیط تسهیل‌گر" است؛ محیطی که در آن کودک بتواند احساس کند دنیای درونی‌اش معتبر و قابل تحمل است. اگر مادر خیلی کنترل‌گر، غایب، یا بی‌توجه باشد، کودک ممکن است برای زنده ماندن، به جای خودِ واقعی، یک خودِ کاذب بسازد. بنابراین؛ مادرِ خوب‌ِ کافی، نه مادری آرمانی، بلکه مادری انسانی است، کسی که می‌تواند با شکست‌های کوچک‌اش، زمینه‌ساز رشد تدریجی استقلال روانی در کودک شود.

دونالد وینیکات


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

نظریه روانکاوی مجموعه‌ی پیچیده‌ی نسبت‌ های نمادین ناخودآگاه را تشریح می‌کند که به موجب‌ شان نوزاد مدفوعات را با هدیه، کودک، و احلیل یکی می‌گیرد.


مدفوع _به عنوان ماده بی‌شکل ناب، به منزله‌ی بدن ناب_ همچون هر دو ابژه‌ی خوب و بد، همچون هدیه یا سلاح عمل می‌کند. بازی بچگانه با مدفوع پیشاپیش فعالیت هنری تولید مجسمه‌وار را نشان می‌دهد. در این فرآیند، که کودک به کمک آن اجتماعی می‌شود، اولین دفع که سیاست بدن آن را از بدن فرد مطالبه می‌کند، دفع مدفوع است: توأمان نشانه‌ی گناه ما (ابژه، بد، سلاح، لکه ننگ) و نشانه‌ی قدرت ما (ابژه خوب، هدیه، طلسم جادویی، اثر هنری) دراین‌جا هرگونه هزینه‌ی غیرتولیدی در ماشینِ نمادینِ فعالیت فرهنگی فسخ و پنهان می‌شود. این حذف، این تخریب شهریاری آغازین‌مان همان خاستگاه والایش است.

مدفوع _به منزله تصویری از مرگ در مقام ماده‌ی ناب بی شکل، دیگرگون ' از نظم نمادین حذف می‌شود. فرهنگْ سرتاسر والایشِ این فعالیت آفرینشگر اولیه است - و همان طور که مقعدیت علامتِ مرگ است، هرگونه والایش تا اندازه‌ای فرافکنی زندگی غریزی بدنِ سرکوب‌شده درون چیزهای مُرده و در مصنوعات فرهنگی است.

فرم‌های فروپاشیده | آلن وایس


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…
Subscribe to a channel