📚از بَس کتاب در گِرُوِ باده کرده ایم ، امروز خشتِ میکده ها از کتابِ ماست .📚 ارتباط با ادمین : @marymdansh
دِل بهنگاهِ اَوَلین، گشت شکارِ چَشمِ تو
زخمِ دگر چهمیزنی صیدِ بهخون
تپیده را؟ -فروغی بسطامی
•••📚🌒
📷
▪️وَ چهزیبا وَ دقیق بیان میکنه
- فرانتس کافکا ؛
.
📖 مطالعه قسمت سوم
افراد بشر درحال عبور از بالا و به زیر
رفتن هستند.
- من عاشق کسی هستم که زندگی
میکند؛ کسی که میداند امکان زیستن
هست.
- من عاشق کسی هستم که کار میکند
و اختراع میکند. - کسیکه فضیلت
خودش را زندگی میکند و فضیلت را
به آرزو و سرنوشت خودش تبدیل
میکند. - فردی که هیچ تشکری
نمیخواهد، او همیشه میبخشد.
- کسیکه کلمات طلایی را جلوتر از
اعمال خودش میفرستد و بیشتر از
آنچه قول داده انجام میدهد.
- کسیکه عاشق خدایش است چون
میخواهد از خشم خدایش هلاک شود.
- کسیکه روحش عمیق است؛ حتی
هنگامیکه زخم برداشته و روحش
لبریز است؛ پس خودش را فراموش
میکند و تبدیل به همهچیز میشود.
همهچیز به زیر رفتن او تبدیل میشود
- آنان که برق آسمان هستند؛ برق
آسمان " انسان برتر است."
زرتشت ساکت شد و باخود گفت:
' میخندند، مرا نمیفهمند، من دهان
مناسب برای این گوشها نیستم. '
باید اول گوشهایشان را درهم شکست.
از شنیدن کلمهٔ حقارت بیزارند.
باید واعظان توبه را درهم شکست.
بهچهچیزی افتخار میکنند؟ به
تحصیلاتشان؛ چیزی که آنها را از بُزچران
جدا میکند. و زرتشت چنین گفت:
زمان آن رسیده که بشریت برای خود
یک هدف تعیین کند، دانه امیدش را
بکارد، - من بهشما میگویم:
- فرد باید هنوز در درون خودش دچار
هرج و مرج باشد تا یک ستارهٔ رقصان
از او زاده شود.
- آخرین نوع انسان میپرسد؛ عشق
چیست؟ خلقت چیست؟ ستاره چیست؟
آنها منطقههایی را که دشوار بود ترک
کردند، چون انسان به گرما نیاز دارد.
انسان هنوز همسایهاش را دوست دارد
چون به گرما نیاز دارد.
-- یکی برای یافتن خود به همسایه
رو میکند و دیگری برای گم کردن
خود. نادوستی شما با خویش، تنهایی
را برای شما زندان میکند. --
انسان دیگر فقیر یا ثروتمند نمیشود ؛
هردوحالت دردسرساز است.
چهکسی میخواهد حکومت کند؟
چهکسی میخواهد اطاعت کند؟
- چوپانی وجود ندارد، فقط یک گله
است. همه باهم یکسان هستند.
انسان باهوش است، نزاع میکند اما
خیلی زود آشتی میکند، سلامتی را
محترم میشمارد.
انسان میگوید؛ ما خوشبختی را
اختراع کردیم.
- نخستین سخنرانی زرتشت که
" سرآغاز نامیده میشد، با صدای فریاد
و شادی قطع شد؛
" اوه، زرتشت ، ما را به آخرین افراد
انسان تبدیل کن "
زرتشت اندوهگین شد؛
" مرا نمیفهمند، حالا مانند بزچران ها
با آنها صحبت میکنم، باور دارند که
طعنه میزنم، نگاه میکنند، میخندند،
یخ در خندههایشان وجود دارد.
- ناگهان اتفاقی افتاد که همه ساکت
شدند...
📚 چنین گفت زرتشت
- فردریش نیچه
ادامه دارد
...📚
⚜ - شکسپیر میگفت:
من همیشه احساس شادی میکنم
میدانید چرا؟
چون از هیچکس انتظاری ندارم
انتظارات همیشه آسیب میزند
" قبل از اینکه حرف بزنی
گوش بده "
" قبل از اینکه کسی را
آزار دهی احساس کن ...
قبل از اینکه دعا کنی ، ببخش
یک شخصیت زیبا برای یک انسان
در حکم عطر یک گل است.
👤 چالز شواب
•••📚🌗
■■■
دولت در یکچیز خوب است ؛
میداند که چگونه پاهای شما را بشکند
و سپس عصا را بهشما بدهد و بگوید
که ببینید اگر دولت نبود،
نمیتوانستید راه بروید ...
- هری براون
ص ۷۱
📖 مطالعه
خورشید درحال غروب بود.
نور ملایمتر میشود.
- چهرهها حالتی لطیف بهخود گرفتند.
زمین غرق در سایه، جمعیت پراکنده
میشد. باد تندی شروع به وزیدن کرد،
کلاه فلزی اسقف اعظم دارد جیر جیر
میکند.
- تنهایم.
مردم به خانههایشان بازگشتند.
- اما برای من یکشنبه و دوشنبه فرقی
ندارد.
- روزهایی که با بینظمی سپری
میشود، بعد با بارقهای ناگهانی مثل
این.
- چیزی تغییر نکرده اما بااین حال،
همهچیز متفاوت است.
- نمیتوانم توصیفش کنم.
- درست مثل تهوع. اما درعینحال
درست برعکس آن است.
- ماجرایی اتفاق میافتد و وقتی از
خودم میپرسم ، میبینم که درحال
اتفاق افتادن است و من خودم هستم
و اینجایم. چیزی در انتظار من است.
- خودم را میبینم ( در خيابانی
خلوت ) این جسم تیره رفته رفته
روشنتر میشود، حالا نزدیک است.
میترسم، اما شکستن افسونش
غیرممکن است.
سنگ را در دستم لمس میکنم.
- نمیدانم تمام دنیا در من جمع شده
یا فقط منم که صداها و اشکال را
بایکدیگر یکی میبینم. حتی
نمیتوانم بهچیزهای اطرافم نگاه
کنم و آنها را چیزی جز آنچه
هستند ببینم.
برای لحظهای میایستم. منتظر
میمانم، چیزی در انتظار من است.
میخواستم در شانگهای و مارسِی،
بهاین رضایتخاطر دستیابم.
در پایان یکشنبه تهی بهخانه میروم.
آنجاست.
- تنهای تنهایم.
درس در همین لحظه، کشتیها در
پهنهی دریا پژواکی آهنگین بهصدا
درمیآورند. چراغ در تمام شهرهای
اروپا روشن میشود.
کمونیستها و نازیها در برلین
تیراندازی میکنند، بیکاران در
نیویورک قدم میزنند، زنان پشت میز
آرایش، - و من ، اینجایم .
- در این خیابان متروک.
- هر حرکتی پاسخی است برای
هرگام من، هر ضربان قلب من.
" در رمان تهوع موزیکی که در کافه
پخش میشود، مورد توجه روکانتن
قرار میگیرد ( قسمتهای قبل )
' یکی شدن با محیط '
روزمرگی و ملال ناشی از نوعی
تهوع است که با روایت درونیات و
اعمال او مشاهده میشود.
درواقع نگاهی به وجود، ماهیت
و هستی را بیان میکند. "
📚 تهوع - ژان_پل_سارتر
ادامه دارد
...📚
استعداد ،
هدفهایی را میزند
که دیگران نمیتوانند بزنند ؛
نبوغ ،
هدفهایی را میزند که ديگران
حتی نمیبینند.
عالیمقام ؛ شوپنهاور
@ktabdansh 📚📚
...📚
آیا چنین وضعی شایستهٔ نظام و
طبیعت است؟
آیا این سرزمین آنقدر فقیر است
که نمیتواند به ساکنانش یک زندگی
درخور و شایسته اعطا کند؟
رفقا ، نه ، اینچنین نیست ..
- مزرعه حیوانات
•••📚🌗
#سریال غرورآفرین شاهنشاه
کوروش بزرگ
#شاهنشاه_کوروش_بزرگ
کارگردان؛ یاسین مومیوند
● قسمت چهارم
@ktabdansh 📚📚
...📚
" یک قفل زدم بر دل و
پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت
به میخانه نشستم
بر چشم زدم طعنه
که این بار نبازی
زان مستی چشمش
دل دیوانه شکستم
جنابِ؛ #مولانا "
#ارسالی شما
📚 #کتاب_دانش
•••📚
شبانه۲
میشود یک اپرای پرهیجان ساخت
که ساعتها روی صحنهی بزرگ
تئاتر، همهٔ ابنای بشر با صدای بلند
انسان طاغی را بخوانند.
و مورسو در زندان خاطراتش را
مرور کند.
بایک موسیقی اکسپرسیونیستی،
با هق هق گروه کر، و گاه
ویولون سلها ، در کوبشهای نابهنگام
طبل.
پیرزن صدایت میکند:
مسیو، مسیو، لطفا میآیید؟
خوشحال از جا بلند میشوی،
به اتاق دیگر میروی، در را که باز
میکنی،
تمام بدنت شروع میکند به لرزیدن.
پشتت تیر میکشد و بوی نا ، راهِ
تنفست را میبندد.
پیرزن لخت مادرزاد روبرویت ایستاده
و با دستهایش تو را میخواند.
اسکلتی است که پوست چروک خورده
رویش کشیدهاند ؛
با پستانهایی مثل دوتکه چرم
آویخته.
آن موهای سفید مچاله شده که
مثل سیم ظرفشویی روی سرش
کپه شده، استخوانها از زمین
برآمدهاند، در رانش پیچیدهاند و در
کمرگاه گرههای کور خوردهاند و آن
دوتکه چرم آویخته....
آدم وقتی پیر شود بهاین روز میافتد؟
یانه؟
عکسهایی هم از زندانیان آشویتس
دیده بودی که اصلا گوشتی در
تنشان نمانده بود و حالا نیرویی
در این پیرزن بیدار شده که مدام
تو را میخواند:
' وین شری، وین شری ( بیا عزیزم )
لرزه بر اندامت افتاده.
راه فرار کجاست؟
چرا نمیتوانی تکان بخوری؟!
برمیگردی و در حرکتی کند یا آنقدر
تند که در تندی به بینهایت میرسد
و کند میشود.
شاید هم در اینجور مواقع حرکتها
کند ضبط میشود.
برمیگردی و میگریزی.
گریزگاه کجاست؟
به در خروجی نگاه میکنی و میدوی.
خانه میگردد. میچرخد.
تو وارد آشپزخانه میشوی.
پیرزن دنبالت میآید. وین شری،
وین شری. ' با صدایی شبیه اردک.
به طرفت خیز برمیدارد.
چشمهایت سیاهی میرود. ماندهای
که این نیرو در کجایش ذخیره
شده بوده؟!
در یکلحظه برخودت مسلط میشوی
و با ساعد پرتش میکنی.
با کف دست نه، با ساعد پرتش
میکنی که دستت به پوستش نخورد.
اینرا بهدقت انجام میدهی.
پیرزن واپس میرود و خود را به
ظرفشویی گیر میدهد.
پشت سرش چیزی در لگن آب
غوطهمیخورد.
صدای غرق شدنش را میشنوی.
بوی گل بابونه میآید.
ادامه دارد
✍ عباس معروفی
...📚✨...🖊
■■■
هرج و مرج عالم هستی را
فراگرفته بود، تااینکه
زمین آفریده شد، زمین مرکز ثقل
اشیاء گردید. و پس از آن
عشق پدید آمد.
پس زمین و عشق بودند که جانشین
هرج و مرج بیشکلی آغازین هستی
شدند.
وانگهی عشق سرچشمهٔ بزرگترین
منافع بنی آدم است و هر آدمی در
آغاز زندگی خود هیچ سود و سعادتی
را همانند آن نتواند یافت که:
" دوست بدارد و دوستش بدارند."
📓ضیافت - افلاطون
از برجستهترین اثر ادبی
#لهستان
📚 #خاکستر_و_الماس
سرگذشت انسان شکننده عصر
ما که در مبارزه قدرتهای سیاسی
گرفتار آمده. هر گروه در پی آن
است که حکومت را بهدست
آورد.
● فیلمی هم از این اثر ارزشمند
ساخته شده.
ناگهان زن صدایی شنید که
میگفت آهای کریستینا هردو
بهطرف صدا برگشتند
کریستینا دوستانه دست داد
مرد پرسید این کیه؟
شماها همدیگر را
نمیشناسید؟
قيافه شما برای من آشناست..
✍ یرژی آندره یوسکی
t.me/ktabdansh 📚
.
هرکس بهتو اظهار دوستی کرد تا
به انواع و اقسامش امتحانش نکردی
او را بهدوستی نپذیر.. - ژول ورن
•••📚🌒
چیزی که مدتهاست تو
به آن احتیاج داری تغییر
هواست.
البته رنج کشیدن هم بد
چیزی نیست. یک خرده
هم رنج بکش قبول کردنش
آسان نیست میدانم اما
اینقدر هم دیگر فکر نکن
بیخیال طی کن
خودت را بسپار دست
جریان زندگی نگران هم
نباش زندگی خودش تو
را بهساحل مقصود
میرساند خودش زیر
پایت را محکم میکند
فئودور_داستایفسکی
.
■ چند دلیل از ؛
👤 #آیزایا_برلین
برای کسانیکه تاکنون بههر دلیلی
به فلسفه و تفکر فلسفی علاقهمند
نشدهاند.
- آیزایا برلین یکیاز فلاسفهٔ
درجهیک و مهم و ممتاز تأثیرگذار
قرن بیستم بود که همچنان افکارش
برای علاقهمندان به سپهر تفکر
خاصه تفکر انتقادی،
جذاب و آموزنده است.
برای دیدن مستندهای بیشتر، روی
#ویدئو_مستند و
#مستند کلیک کنید.
{ #فلسفه }
■ خرافات همهٔ جهان را به آتش
میکشاند، فلسفه شعلهها را
فرو مینشاند. - برایان مگی
t.me/ktabdansh 📚📚
...📚
📚 چگونه درهر کاری شکست
بخوریم و بازهم برنده باشیم
👤 اسکات آدامز
📍 ایدههایی بامزه ،
📍 شوخطبعی و توصیههای
جدی بهشکلی بینقص
📎 انتشارات؛ نسل نواندیش
- برای بار هزارم میگویم
گفتههای کتاب را نصیحت
فرض نکنید.
- علم ثابت کرده که انسانها
ظرفیت محدودی برای
اراده دارند. تمام ارادهتان را
صرف چیزهای غیرضروری
نکنید!
- من از حرف تکراری خوشم
نمیآید! ✍ #اسکات_آدامز
t.me/ktabdansh 📚
.
🍀💐🌼 از بهترین و دلنشینترین کانالهای تلگرام لذت ببریم
🍇 منابع استخدامی آ.پ و ادارات
@Recruitmentfile
🍎 شفابخش _EFT / شفای جسم و جان
@shafabakhsh_eft
🦋 دانلود کتابهای نایاب ممنوعه وتاریخی
@yortci_bosjin_pdf
🌳 کتابخانه صوتی من
@ketabegooya_man
🌺 گلچین کتابهای صوتی وPDF
@ketabegoia
🦋 کتابخانه صوتی و پی دی اف تاپ بوک
@Top_books7
🌳 من وکتاب ا𝐏𝐃𝐅ا
@aramesh13577
🌺 آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE
🦋 کتابخانه طبی، درمان با داروهای خانگی
@danyalshafa
🌳 بهترین کتابهای جهان 𝗕𝗢𝗢𝗞
@SBOOKSS
🦋 جذب جنس مخالف با شگردهای روانشناسی
@moshavereh_shoma
🌺 جادوی گیاهان🪷 طب سینوی
@teb_sinawi
🦋 رمانسرای مجازی
@Salam_Roman
🌳 آرایه های ادبی
@ARAIEHAYeadabi
🌺 آگاهی.بیداری.آزادی
@Meditationfarsi369
🦋 کتابهای صوتی آرامش با داستان
@arameshbadastan
🌳 واج های عشق
@vaj_hay_eshgh
🌺 نظریه های جامعه شناسی
@sociologyat1glance
🦋 انگلیسی مثل آب خوردن
@MyMindsetForEnglish
🌳 علوم و فنون ادبی
@aroozgafyie
🌺 پارسی سخن بگوییم و زیبا بنویسیم
@FARZANDAN_PARSI
🌳 کافه موزیک
@moosigi98
🌺 نوستالژی زیرخاکی های خاطره انگیز
@nuostalzhi
🦋 دل واژه های تنهایی
@gandomzaran
🌳 جعلیات ادبی
@jaliateadabi
🌺 بهترین کتابهای صوتی موفقیت وبیداری
@ganonjjazb
🦋 رمز و رازهای زندگی
@romanceword
🌳 طبیعت زیبا و حس آرامش
@afarinshokoh
🌺 روانشناس خودت باش
@sh351b
🍀 آداب معاشــرت 👄
@Adab_Moasheratt
🦋 ...در مَحفِلِ هُنَر ...
@Geraf_art
🌳 لایف استایلتو درست کن
@MaryamTeam
🌺 کتاب دانش مطالعه گروهی 📖
@ktabdansh
🦋 کتاب صوتی دزیـره مـتـن ناب📝
@dessEre
🌳 صدای روان🎙
@peyke_pouyesh
🌺 روانشناسی برای زندگی بهتر
@Ravanshenasilifestyle
🦋 محفل شاعرانه
@Mahfelshaeraneh
🌳 آموزش مكالمه عربی
@Arabicconversation20
🌺 پرواز
@parvazane
🦋 آرشیو دوره رایگان
@Arshivagahi
🌳 کلیپ های انگیزشی
@kelephayeangizeshi
🌺 بوسه عشق
@Booose_eshgh
🦋 مجله پزشکی
@Dokinegin2023
🌳 خودشناسی و سواد رابطه
@daronzaad
🌺 رمان(سنتها+دروغها)
@sonnatha_va_doroogh_ha
🦋 دوبیتی های " سعدی"شمس تبریزی
@SHAMSETEBRIZII_99_22
🌳 هنر آشپزی خوشمزه
@Foodbankn
🌺 آرامش و شادی درونی🧘🏻♀️
@ravanshenasivaerfan
🦋 میزبانت هستم بایک فنجان" قهوه☕️"
@Ghahvee_Ghajar
🌳 دانستنی های عمومی و کوییز
@Danestanihayeomomii
🌺 روزهای زندگی
@Roozhayezendegi2024
🦋 محفل شعر و آوا
@mahfelshearvaava
🌳 نظمنوین جهانی
@matrixxx369
🌺 دورههای آمادگی آیلتس ➡️
@Englishity
🦋 معنای زندگی چیست؟
@manaye_zendegi_chist
🌳 زیباترین اشعار شاعران
@aftabmahtabi
🌺 خانه ی دوست
@khanehy_doost
🦋 آوای شــب_دانلـود خاطـره
@AVAYESHAB2024
🌳 آموزش گام به گام زبان انگلیسی
@English_Points_New
🌺 جامعه مدنی(فلسفه. تاریخ. اجتماع)
@civilizers
🦋 باغ بهشت و سایه ی طوبی
@Bagebeheshtosaiietooba
🌳 پایش سیاسی ایران
@ir_REVIEW
🌺 هتل کتاب
@Hotel_booook
🍀خانـه قدیمـی و طبیعـت 🟣
@Khonehghadimi
🦋 هوروسکوپ و مدیتیشن
@Agahiiiiiiiiiiiiiii
🌳 "رد پای خدا"_"مسیر سعادت"
@radepaikhoda
🌺 داستان کوتاه
@zhig_story
🦋 آموزش|بیان+گویندگی
@amoozeshegooyandegi
🌳 شگفتیهای توسعه در ایران
@Alefbaietousee
🌺 درسگفتار علوم سیاسی و روابط بین الملل
@ecopolitist
🦋 شعر لری
@skeyani
🌳 بلبلی برگ گلی
@Bolbolibargegoli1397
🌺 مجله ی هنری
@tasavirhonarie
🦋 قلمرو زبانی
@zabanfarsiva
🌳 یادگیری لغات با اخبار انگلیسی
@english_ielts_garden
🌺 برگزاری دوره های مترجمی زبان انگلیسی
@policyinact
🦋 ادبیات فارسی متوسطه ی دوم
@farsiem2
🌳 اینجا عربی یاد بگیر
@atranslation90
🌺 قرابت و ضرب المثل
@gerabatmanai
🦋 اطلاعات مفید پزشکی دکتر خود باشیم
@kalemnab
🌳 آموزش پاڪسازی تقویت انرژے چاڪراها
@tabnahayteshgh
🌺 یک فنجان کتاب گرم
@ketabkhaneadabi1398
🦋 آموزشگاه طبی سید
@samsadeghitebeslami
🌳 کتابخانه کودک و نوجوان
@childrenbook
🌺 "مدیتیشن"جذب""رشدشخصیت "
@Pareparvaz63
🦋 بیوگرافی نویسندگان دنیا
@nevisandbdonya
🌺 زبانشناسی همگانی
@linguiran
🦋 پادکست رایگان اینجا بشنو
@OneThousandandOnePodcast
🌳 کافه کتاب صوتی:
@CafeBookAudio
🌺 حقوق برای همه
@jenab_vakill
🦋 آموزش علم نجوم و کیهان شناسی
@yortchi_bosjin
🌺 شبی چند دقیقه کتاب بخوانیم !!!
@book_tips
🌳 آموزش سواد مالی و اقتصادی به زبان ساده
@ECONVIEWS
🍀 اشعــار نــاب و ڪمیاب
@moshere
🌺 آموزش هیپنوتیزم
@subliminal_biokinesis_mehregan
🍏 خلاصه کتابهای روانشناسی
@booklove_blog
🍎 یه مرد امیدوار
@happy_private_life
🍀🧿 هماهنگی برای تبادل
@mrgp_1
داستانهای کوتاه
نفس در سینه حبس میکنی،
لای حبابها و خزه ها رها میشوی،
در خانهای که میگردد.
میچرخد و این چرخش بیسرانجام
تمامی ندارد،
دوسهقدم برمیداری، در راهرو
میایستی که خودت را پیدا کنی.
درِ خانه به تندی میگردد و تو باید
در چرخش بعدی خودت را به
بیرون پرتاب کنی.
' مسیو، یک ثانیه، فقط یک ثانیه. '
" من بازیگر تئاترم مادام "
و یک نفس عمیق میکشی. میدوی و
میگذاری صدایش در راهپلهها محو
شود.
محو در تاریکی شبانه.
جوان سیاهپوش میخواباند بیخ گوشت.
چیزی در مغزت میترکد.
آنتیگون درد میکشید و با کسی نجوا
میکرد. میشنوی، ایسمنه، من کروئون
نیستم.
بازیگر تئاترم. در نقش یک بازیگر که
در مملکت خودش کاری برایش نیست.
من عشقم را رها کردهام، آمدهام اینجا
که نقش خودم را خوب بازی کنم.
آنتیگون هم دنبال یک گور میگردد
برای جسد عریان برادرش.
غمانگیز نیست که آدم در جوانی دنبال
گور بگردد؟
پلهها را دوتایکی طی میکنی،
چهار پلهی آخری را میپری و خودت
را به تاریکی نمناک کوچه میاندازی.
هنوز باران نم نم میبارد.
عرق کردهای. وهمی شبیه وهم
گورستان ذهنت را پر میکند. تصویر
زن روبرویت در مترو ، کلاه شاپو
به سر داشت و جوری صاف و سیخ
نشست بود که انگار بخواهند عکسش
را بگیرند.
ترس و غربت در سینهات چنگ
میاندازد. تمام راه را میدوی.
سرگردان در کشیدههایی که سیاهپوشان
شبانه میزنند، میزنند، میزنند و
فحش میدهند: کثافت عوضی!
ولی من عوضی نیستم،
من کاری بهکسی ندارم.
پس وین شری. وین..
همچنان میدوی، با قدمهای بلند،
نفس نفس زنان. ای بر پدر سیگار
لعنت. به چپ میپیچی، به
کوچهای در سمت راست فرو میروی.
در پناه دیوار در کوچههایی دیگر
میایستی، برابر کافهای با چراغهای
نئون که چراغهایش مدام روشن و
خاموش میشود.
یک سيگار از جیب پیراهنت بیرون
میآوری ، روشن میکنی و دود
غلیظ را به ریهها میدهی.
سرفهات میگیرد، سيگار را به جوی
وسط کوچه پرت میکنی.
از کافه کوچک روبرو زنی خودش را
به دیوار میمالد و همان کنار در
میایستد، با سیگاری روشن بر
چوب سیگار فلزی بلند.
به کفشهاش نگاه میکنی، پاشنه
بلند پوشیده، بلوز صورتی و دامن
چرمی سیاه که یک قلب قرمز که روی
ران راست سمت چپش دوخته شده.
فقط یک هوا از آنتیگون چاقتر است.
بهاطراف نگاه میکنی.
جلوی هر خانه چند زن ایستادهاند.
مردی طاس از خانهٔ پشت سرت
بیرون میآید، روی سنگفرش بنفش
کوچه تف میکند و میگذرد.
نئون های رنگی در سرتاسر کوچه
روش و خاموش میشود.
✍ عباس معروفی
ادامه دارد
...📚💫...🖊
انسان درد را تحمل میکند،
اما ابهام را نه.
اگر برای آنچه که بر ما میگذرد
دلیل ، هدف ، یا پایانی را باور
داشته باشیم ؛ سنگینترین بارها را
هم به دوش میکشیم،
چراکه
رنجی که بيهوده نباشد ما را از پا
در نمیآورد
بلکه باعث رشد و دگرگونی ما
میشود.
" در کتاب ملت عشق نوشته شده؛
برای آنکه ' تو' یی نو و تازه از
تو ظهور کند باید برای تحمل
سختیها و دردها آماده باشی..
@ktabdansh 📚📚
...📚
تصادف، سرنوشت، انزوا
و خاطراتی از نویسنده
📚#اختراع_انزوا
" ولی خب آدمها تغییر نمیکنند
میفهمم که ورود به انزوای
دیگران غیرممکن است
اگر این درست باشد که ما
اصلا بتوانيم انسانی دیگر را
حتی اندکی بشناسیم تنها تا
جایی میتوانیم پیش برویم
که او خود بخواهد خودش
را بشناساند جایی که همهچیز
گنگ است آدم جز تماشا کاری
نمیکند. ✍ #پل_استر
t.me/ktabdansh 📚
.
🚀💎حوصله و وقتشو نداری تو تلگرام بگردی برای کانالهای خوب؟!
🎁عضویت = دسترسی به کلی کانال کاربردی.
🔑فقط یه کلیک کافیه!
👉🔸/channel/addlist/tfLK1elVtS81MmZk
کدام نامه؟
امروز صبح یک نامه برایش
امد که خیلی منقلبش کرد
من شروع کردم که از تو
حرف بزنم بعدش گفت که
حرفش را نزن بعد هم
گفت ما احتمالا همین
روزها از اینجا میرویم
من هم باید بروم
به مشروب پناه نمیبرم
نترس حالا دیگر احتیاجی
نیست راستی قاتل آن
پیرزن را گرفتند
راستی راستی بیباده
مستم . خب که اینطور
من را باش که فکر میکردم ..
.
🔹🔹🔹
عمیدالسلطنه معروف به سردار امجد
یکی از خان های گیلان بود که در دورهٔ
ناصرالدین شاه ستمهای بسیار بهمردم
روا داشت. پس از مرگ ناصرالدینشاه
و تاجگذاری مظفرالدینشاه، عدهای از روستائیان بیپناه جهت دادخواهی از
ستمهای عمیدالسلطنه نزد وی رفتند.
شاه دستور اعدام عمیدالسلطنه با توپ
را صادر کرد.
اما خان با دادن رشوه از اعدام
رهائی جست. مظفرالدینشاه نیز که
از دادن رشوه اطلاعی نداشت،
نجات وی را معجزه قلمداد کرد و
حتی گفته شده که از او حلالیت
طلبید که در موردش چنین قضاوت
کرده بود.
- گمان میکنم دیگر خودتان بتوانید
حدس بزنید که عمیدالسلطنه با این
قرب و منزلتی که نزد شاه يافتهبود
چه بلایی سر آن روستائیان
بختبرگشتهای آورد که برای
دادخواهی و شکایت نزد او رفته بودند!
🔹📘 خاطرات و خطرات
- مهدی قلی هدایت ؛ ص ۱۰۸
...📚
من
مثل سکوتهای میان کلامهای محبت
عریانم..
و زخمهای من همه از عشق است..
از عشق
عشق
عشق..
در حضور او، برای اولین بار
از سکوت لذت بردم.
او مثل دست سردی بود
روی پیشانیِ داغ...!
✍ بندیک ولس
📔 پایان تنهایی
•••📚🌗
▪︎یک انسان خردگرا چه ویژگیهایی
دارد؟ بهچهکسی خردگرا میگویند؟
کارل پوپر؛ معتقد است یک خردگرا
شخصی است که برای او یادگیری از اثبات حقانیت خود مهم تر است،کسی که مایل به یادگیری از دیگران است، نه فقط با مصادره عقاید دیگران بلکه با اجازه رضایتمندانه به دیگران برای نقد عقاید خود و علاقه به نقد عقاید دیگران.
یک خردگرای واقعی فکر نمیکند که وی یا هر کس دیگر حقیقت را در اختیار دارد. در این اندیشه هم نیست که صرف انتقاد
هم او را دردست یافتن به عقایدجدید
کمک میکند. اما قطعا فکر میکند فقط
بحث انتقادی میتواند دوغ را از دوشاب
جدا کند. بلوغ لازم را به ما بدهد تا یک
عقیده را از جهات بیشتری ببینیم و داوری درستی نسبت به آن داشته باشیم.
رویکرد خردگرایان را میتوان به شکل زیر توصیف کرد:
شاید من اشتباه میکنم و
شما برحق هستید.
📖
زمانی که شما میگویید خوشبختی
من چه اهمیتی دارد؟
- خوشبختی من باید خود موجودیت
مرا توجیه کند.
استدلال من چه اهمیتی دارد؟
- مانند شیری گرسنه، استدلال اشتیاق
دانش ندارد.
فضیلت من چه اهمیتی دارد؟ چقدر
از نیک و بد خستهام!
- خرسندی از فقر و رقت انگیز بودن است.
عدالت من چه اهمیتی دارد؟
- یک فرد عادل، اخگر و زغال است.
دلسوزی من چه اهمیتی دارد؟
- دلسوزی من به صلیب کشیده شدن
نیست.
آیا اینطور صحبت کردهاید؟
فریاد شما حتی هنگام گناه به آسمان
میرسد. زنهار من انسان برتر را بهشما
آموزش میدهم.
همه به زرتشت خندیدند ●
■ سپس چنین گفت زرتشت :
بشریت یک طناب است که میان جانور
و انسان برتر بسته شده است. طنابی
در بالای یک درهٔ بیانتها. عبور خطرناک.
- بشر یک پل است نه هدف !
📚 #چنین_گفت_زرتشت
● ادامه دارد
خدا مُرده است، اما از چه مُرده است؟
نیچه میگوید او از رحم مُرده است.
از رحمِ بیاندازه بزرگِ خویش ؛
رحمش شرم نمیشناخت. او تا آلودهترین گوشهوکنارهای من میخزید. این کنجکاوترین، این زیاده-زورآور، این زیاده-رحیم، میبایست بمیرد. او همیشه مرا میدید. میخواستم از چنین شاهدی انتقام بستانم یا خود دیگر زنده نمانم. خدایی که همهچیز را میدید، از جمله انسان را، انسان تابِ آن را نداشت که چنین شاهدی زنده بماند
رحم چیست؟ رحم مدارا با حالتهای زندگی در نزدیکیِ درجهی صفرِ زندگی است. رحم عشق به زندگی است، رحم جنگجوست و پیروزیِ نهاییِ فقیران و رنجبران و ناتوانان و حقیران را جار میزند. رحم الهی است و این پیروزی را به ایشان اعطا میکند. چه کسی رحم را تجربه میکند؟ رحم در نمادپردازیِ نیچه همواره بر اختلاطِ خواستِ نیستی و نیروهای واکنشگر دلالت میکند، رحم نیستی را میقبولاند! نمیگوید "نیستی"، جایِ آن کلماتی میگذارند چون "فراسو"، یا "خدا"، یا "زندگیِ حقیقی"؛ یا کلماتی چون ، "رستگاری"
“انسانی که میخواهد ابر انسان شود”
در بخشهای مختلف این کتاب، نیچه بیان میکند که ابر انسان از انسان معمولی فراتر میرود و به افرادی که قادر به خلق ارزشهای جدید و زندگی بیپرده و بیدروغ هستند، تبدیل میشود. او تأکید میکند که ابر انسان باید خود را از قید و بندهای اخلاقی و دینی سنتی رها کند و ارادهی خود را بر جهان تحمیل کند. در اینجا، مفهوم ابر انسان نه یک ویژگی ذاتی یا فطری، بلکه فرآیند تحقق فردی است که باید از طریق آزمونها و رنجها به آن دست یابد.
{ با نقد دو مورد از قسمت اول
بهتر با مفاهیم آشنا شویم }
...📚
■■■
▪︎در قرون وسطا
کشیشان بهشت
را به مردم میفروختند و
مردم نادان هم با پرداخت هر
مقدار پولی قسمتی از بهشت
را از آن خود میکردند.
فرد دانایی که از نادانی مردم
رنج میبرد دست بههرعملی زد
نتوانست مردم را از انجام این
کار احمقانه بازدارد
تا اینکه فکری به سرش زد...
به کلیسا رفت و به کشیش
مسؤل فروش بهشت گفت :
قیمت جهنم چقدر است؟
کشیش تعجب کرد و گفت :
جهنم؟!
مرد دانا گفت :
بله جهنم.
کشیش بدون هیچ فکری
گفت: ۳سکه.
مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت
کرد و گفت:
لطفا سند جهنم را هم بدهید.
کشیش روی کاغذ پارهای جهنم
را بهنام فرد کرد و سند را
به او داد.
مرد باخوشحالی آن را گرفت
و از کلیسا خارج شد.
بهمیدان شهر رفت و فریاد زد؛
من تمام جهنم را خریدم،
این هم سند آن است. دیگر لازم
نیست بهشت را بخرید چون من
هيچکس را داخل جهنم راه نمیدهم،
بروید و خوش باشید!
نام آن مرد مارتین لوتر بود..
#مارتین_لوتر کشیش و مترجم انجیل
" دروغ مثل برف است
هرچه آنرا بغلتانید بزرگتر میشود "
آه یادم آمد تو؛ زیباترین
چشمها را داری دختر
دیگر چه میخواهی خب
حقش بود میگفت ابله
تو زیباترین چشمها را داری
آه یادم آمد؛ در گرمای
نیمروز دشت داغستان
آخ چقدر دوستش دارم...
- فئودور_داستایفسکی
همه قهرمانان داستایفسکی از رنج کشان بزرگ اند صورت همهٔ آنها در هم رفته است و همه در تب و تشنج و فشار، زندگی میکنند یک فرانسوی بزرگ ضمن ابراز ترس، دنیای داستایفسکی را درمانگاه بیماران روانی خوانده است، در واقع هم این دنیا برای نگاه اولیه و ظاهری چه محیط تیره و تار و وهم انگیزی است،
📚سه استاد سخنЧитать полностью…
ص ۱۳۸
- اشتفان تسوایگ